پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۰۹

اراذل و اوباش وجود ندارند

تصویر

کارنوال شناسی دو

تصویر

تراژدی شناسی یک

تصویر

مرگ بر نابغه کشان

تصویر

مرگ بر آمریکا

تصویر

طرحی نو

تصویر

کلمه

همه چیز در حالت مطلوب است. گر دسـت دهد خاک کـف پای نـگارم بر لوح بـصر خـط غـباری بـنـگارم بر بوی کنار تو شدم غرق و امید اسـت از موج سرشکم که رساند بـه کـنارم پروانـه او گر رسدم در طـلـب جان چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم امروز مکـش سر ز وفای مـن و اندیش زان شب که من از غم به دعا دست برآرم زلـفین سیاه تو بـه دلداری عـشاق دادند قراری و بـبردند قرارم ای باد از آن باده نسیمی بـه مـن آور کان بوی شفابخـش بود دفـع خـمارم گر قلـب دلـم را ننهد دوسـت عیاری مـن نـقد روان در دمش از دیده شمارم دامن مفشان از من خاکی که پس از من زین در نـتواند کـه برد باد غـبارم حافـظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم خـلوت گزیده را به تماشا چه حاجـت اسـت چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا بـه حاجـتی کـه تو را هـسـت با خدا کاخر دمی بـپرس که ما را چه حاجـت اسـت ای پادشاه حـسـن خدا را بـسوخـتیم آخر سؤ‌ال کـن کـه گدا را چه حاجـت اسـت ارباب حاجـتیم و زبان سؤ‌ال نیسـت در حـضرت کریم تمـنا چـه حاجـت اسـت محـتاج قصـه نیسـت گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت اسـت جا