ظلم غرب به قدرت اشتباه است
حمایت نكردن غرب از انسان در مقابل حمله های ایران اسلام و قرآن در زندان شصت و شش سپاه سال دو هزار و یك صحیح نیست. غرب باید همچون یك سپر بلا از حقوق و منافع انسان در مقابل ایران اسلام و قرآن دفاع كند نه اینكه انسان را بعنوان سپر بلا و ابزاری برای حمله به ایران اسلام و قرآن بكار برد.
ایران اسلام و قرآن باید برای من دلتنگ شوند. شرایط مهاجرت من به غرب باید بنحوی احترام آمیز تسهیل شود. امكانات حداقلی مطالعه و پژوهش من باید فراهم باشد.
قدرت همچون نان مقدس است و مسابقه و جنگ برای تصاحب قدرت بی احترامی و قدر نشناسی نسبت به قدرت است. همه جوامع و از جمله جوامع در حال توسعه خواهان موفقیت و شادی همه اعضای داخلی و خارجی شان و دلتنگ شدن این اعضا نسبت به همدیگر هستند. اما از موفقیت و قدرت به ابتذال كشیده شده ای كه با بی عدالتی بد اخلاقی و خشونت و به دور از آداب كسب موفقیت و قدرت مقدس به دست آورده می شود شادی و دلتنگی معقول و مقدس حاصل نمی شود. با توجه به اینكه قدرت با شكر گزاری بندگی و دعای حكام پرورش یافته و ارتقاء می یابد و نه با كفران نعمت سركشی و نفرین حكام و با توجه به اینكه تكامل و تعالی قدرت در رسیدن قدرت به حداقل سطحی است كه شادی و دلتنگی معقول و منزه از فساد بواسطه قدرت حاصل شود. و با توجه به این كه تكامل و تعالی حق قدرت است و این مهم فقط با تفاهم و توافق رضایتمندانه همه اعضای جامعهء جهانی در مورد حداقلهایی لازم و كافی برای اتحاد و همكاری حاصل شدنی است و حكام قدرتمند موظف به انجام چنین خدماتی برای قدرت هستند بنابراین قدرت و امكاناتی كه در اختیار غرب است حق همه اعضای جامعه جهانی است كه بواسطهء اعتماد ایشان بعنوان امانت به غرب سپرده شده است. اما غرب چه كار می كند! كار غرب سوء استفاده از سخاوت قدرت و تولید فساد بوسیله قدرت است. این یك اشتباه بزرگ است. قساوت و جنایت است. اگر خیانت نباشد حداقل حماقت است.
ولی غرب دیگران را به جرم كوچكترین اشتباهات به شدت مجازات و بمباران می كند و آنها را از فرصت و قدرت كافی برای موفقیت و شادی و دلتنگ شدن و دلتنگ كردن محروم می كند. گفتگو و تعامل علمی فرهنگی هنری با دیگر كشورها حرمت خدا و حرمت انسان در ادبیات غرب چه معنایی دارد؟ آیا معنایش فقط ایجاد فضای امنیتی نظامی در غرب و در دیگر كشورهاست؟ قبول نیست. این عملكرد غرب مورد رضایت و حمایت من نیست و من حق دارم حداكثری از حقوق و منافع خودم از غرب را مطالبه كنم. اما با در نظر گرفتن حرمتها فقط حداقلی از آنها را می خواهم. آنهم فقط به این دلیل كه حامی و ضامن و شریك جرم اشتباهات غرب نباشم و همچنین به این دلیل كه دوست ندارم قدرت غرب و منافع و حقوقم در غرب را تنها بگذارم. من با اعضای محترم جامعه غرب در به رسمیت شناختن حداقل حقوق و منافعم در غرب متحد و همكار هستم و ایشان نیز همچون من از دوستداران اصلی غربند و موفق به شكر گزاری شاد و معقول از غرب شده اند.
غرب نسبت به قدرت و امكاناتی كه در اختیار دارد و نسبت به جسارتی كه در عرصه جهانی انجام می دهد ـ اعم از نظامی و غیره ـ در مورد منافع و حقوق تك تك اعضای جامعه جهانی و از جمله در مورد منافع و حقوق من كه یكی از این اعضا هستم مسوول است و باید پاسخگو باشد.
مدیریت و حكومت غرب بر قدرت در جهان باید آنقدر برای جهان مفید و به درد بخور باشد كه غرب بتواند حداقل حقوق انسان مبنی بر كرامت انسانی را بپردازد. این حتی از بمب هسته ای ایران نیز مهمتر و نگران كننده تر است. و تا زمانی كه غرب با اینهمه تسلط و فرمانروایی بر قدرت هنوز موفق به تامین این حد اقل و یا پایمال نكردن آنچه كه از آن موجود است نیز نشده تكرار عباراتی همچون "برنامه تولید سلاحهای هسته ای ایران" از جانب غرب پرده ای و نمایشی بیش نیست كه نیاتی همچون تهیه مشروعیت برای حمله گسترده نظامی به همه سفره های جهان را پنهان می كند.
من حقم مبنی بر پناهندگی و مهاجرت به غرب و اقامت در غرب را می خواهم. من حقم مبنی بر حرمت منافعم در غرب و حرمت ویژنم از غرب را می خواهم. من راضی نیستم این حقوقم توسط غرب خورده شده و به افتضاح تبدیل شود و در توالت زندان شصت و شش سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در سال دو هزار و یك با خشونت و تحقیر به من تقدیم گردد. من مایل نیستم به ایران دیپورت شده در ایران زندگی كرده و عملیات مملو از تنفر "سوغاتی" را علیه ایران اسلام و قرآن بكار گیرم و غرب حق ندارد مرا مجبور به انجام این كار كند. هر چند من حامی ضامن و شریك جرم اشتباهات ایران اسلام و قرآن نیستم اما برای ایران اسلام و قرآن احترام قایلم و آنها را دوست دارم و شریك موفقیتها و شادی هایشان هستم و به آنها از بابت تولید حقوق و امتیازات مثبت افتخار می كنم.
اگر غرب مرا از حقوق و منافعم در غرب جدا دور و محروم نگه می دارد حد اقل من حق دارم بارها و بارها به غرب حمله كنم و دراینمورد دستگیر و مجازات نیز نشوم.
ایران اسلام و قرآن باید برای من دلتنگ شوند. شرایط مهاجرت من به غرب باید بنحوی احترام آمیز تسهیل شود. امكانات حداقلی مطالعه و پژوهش من باید فراهم باشد.
قدرت همچون نان مقدس است و مسابقه و جنگ برای تصاحب قدرت بی احترامی و قدر نشناسی نسبت به قدرت است. همه جوامع و از جمله جوامع در حال توسعه خواهان موفقیت و شادی همه اعضای داخلی و خارجی شان و دلتنگ شدن این اعضا نسبت به همدیگر هستند. اما از موفقیت و قدرت به ابتذال كشیده شده ای كه با بی عدالتی بد اخلاقی و خشونت و به دور از آداب كسب موفقیت و قدرت مقدس به دست آورده می شود شادی و دلتنگی معقول و مقدس حاصل نمی شود. با توجه به اینكه قدرت با شكر گزاری بندگی و دعای حكام پرورش یافته و ارتقاء می یابد و نه با كفران نعمت سركشی و نفرین حكام و با توجه به اینكه تكامل و تعالی قدرت در رسیدن قدرت به حداقل سطحی است كه شادی و دلتنگی معقول و منزه از فساد بواسطه قدرت حاصل شود. و با توجه به این كه تكامل و تعالی حق قدرت است و این مهم فقط با تفاهم و توافق رضایتمندانه همه اعضای جامعهء جهانی در مورد حداقلهایی لازم و كافی برای اتحاد و همكاری حاصل شدنی است و حكام قدرتمند موظف به انجام چنین خدماتی برای قدرت هستند بنابراین قدرت و امكاناتی كه در اختیار غرب است حق همه اعضای جامعه جهانی است كه بواسطهء اعتماد ایشان بعنوان امانت به غرب سپرده شده است. اما غرب چه كار می كند! كار غرب سوء استفاده از سخاوت قدرت و تولید فساد بوسیله قدرت است. این یك اشتباه بزرگ است. قساوت و جنایت است. اگر خیانت نباشد حداقل حماقت است.
ولی غرب دیگران را به جرم كوچكترین اشتباهات به شدت مجازات و بمباران می كند و آنها را از فرصت و قدرت كافی برای موفقیت و شادی و دلتنگ شدن و دلتنگ كردن محروم می كند. گفتگو و تعامل علمی فرهنگی هنری با دیگر كشورها حرمت خدا و حرمت انسان در ادبیات غرب چه معنایی دارد؟ آیا معنایش فقط ایجاد فضای امنیتی نظامی در غرب و در دیگر كشورهاست؟ قبول نیست. این عملكرد غرب مورد رضایت و حمایت من نیست و من حق دارم حداكثری از حقوق و منافع خودم از غرب را مطالبه كنم. اما با در نظر گرفتن حرمتها فقط حداقلی از آنها را می خواهم. آنهم فقط به این دلیل كه حامی و ضامن و شریك جرم اشتباهات غرب نباشم و همچنین به این دلیل كه دوست ندارم قدرت غرب و منافع و حقوقم در غرب را تنها بگذارم. من با اعضای محترم جامعه غرب در به رسمیت شناختن حداقل حقوق و منافعم در غرب متحد و همكار هستم و ایشان نیز همچون من از دوستداران اصلی غربند و موفق به شكر گزاری شاد و معقول از غرب شده اند.
غرب نسبت به قدرت و امكاناتی كه در اختیار دارد و نسبت به جسارتی كه در عرصه جهانی انجام می دهد ـ اعم از نظامی و غیره ـ در مورد منافع و حقوق تك تك اعضای جامعه جهانی و از جمله در مورد منافع و حقوق من كه یكی از این اعضا هستم مسوول است و باید پاسخگو باشد.
مدیریت و حكومت غرب بر قدرت در جهان باید آنقدر برای جهان مفید و به درد بخور باشد كه غرب بتواند حداقل حقوق انسان مبنی بر كرامت انسانی را بپردازد. این حتی از بمب هسته ای ایران نیز مهمتر و نگران كننده تر است. و تا زمانی كه غرب با اینهمه تسلط و فرمانروایی بر قدرت هنوز موفق به تامین این حد اقل و یا پایمال نكردن آنچه كه از آن موجود است نیز نشده تكرار عباراتی همچون "برنامه تولید سلاحهای هسته ای ایران" از جانب غرب پرده ای و نمایشی بیش نیست كه نیاتی همچون تهیه مشروعیت برای حمله گسترده نظامی به همه سفره های جهان را پنهان می كند.
من حقم مبنی بر پناهندگی و مهاجرت به غرب و اقامت در غرب را می خواهم. من حقم مبنی بر حرمت منافعم در غرب و حرمت ویژنم از غرب را می خواهم. من راضی نیستم این حقوقم توسط غرب خورده شده و به افتضاح تبدیل شود و در توالت زندان شصت و شش سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در سال دو هزار و یك با خشونت و تحقیر به من تقدیم گردد. من مایل نیستم به ایران دیپورت شده در ایران زندگی كرده و عملیات مملو از تنفر "سوغاتی" را علیه ایران اسلام و قرآن بكار گیرم و غرب حق ندارد مرا مجبور به انجام این كار كند. هر چند من حامی ضامن و شریك جرم اشتباهات ایران اسلام و قرآن نیستم اما برای ایران اسلام و قرآن احترام قایلم و آنها را دوست دارم و شریك موفقیتها و شادی هایشان هستم و به آنها از بابت تولید حقوق و امتیازات مثبت افتخار می كنم.
اگر غرب مرا از حقوق و منافعم در غرب جدا دور و محروم نگه می دارد حد اقل من حق دارم بارها و بارها به غرب حمله كنم و دراینمورد دستگیر و مجازات نیز نشوم.
اگر حداقل جواب آری یا نه درخواست پناهندگیم مشخص شود احتمالا غرب از حق اعتراض نسبت به حمله های من برخوردار خواهد شد.
اگر حتی من نیز تروریست شناخته شده و تروریست نامیده شوم پس چه كسی تروریست نیست؟ شاید فقط آنهایی كه پس از كشتارهای بسیار هنوز هم بر لزوم و ضرورت موضع تهاجمی و بی رحم بودن تاكید می كنند و می خواهند با حمله و توهین و فریاد قدرت را تصاحب و حفظ كنند تروریست نیستند! كافی است.
وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
وقتشه از تو گذشتن وقتشه
فرصت تولد دوباره نيست
مردن دوباره من وقتشه
ديگه ديره واسه گفتن
اين كلام آخرينه
فرصت زجه نمونده
لحظه هاي واپسينه
ديگه با عاطفه دشمن واسه دلتنگي رفيقم
توي شط سرخ نفرت بي صداترين غريقم
من عروسك كدوم بازي وحشت
من صداي قحطي كدوم تبارم
كه مثل تولد فاجعه سردم
كه مثل حادثه آرامش ندارم
سرد و ساده و شكسته آينه قديمي يم من
با چراغ و گل غريبه با غبار صميمي يم من
مي مونم زير هجوم سنگي آوار كينه
واسه بازيچه نبودن آخرين بازي همينه
وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
وقتشه از تو گذشتن وقتشه