خامنه ای کار دست معدل نظامیان ایران داده





باز هم برای خانواده ام نگرانم و گویا برنامه رژیم آن است که نگرانی من برای خانواده پدری ام تا پایان عمر هم ادامه پیدا کند. هر چه هم که می دوم کاری از دستم بر نمی آید برای ایشان بجز همان نگران بودن. وضع همه هموطنانم همین است. روز و روزگاری که حاکمیت برایمان تدارک دیده همین است.
پدر پول چاپ کن و حمایتگر مرا کشته اید. خودم را به ترکیه تبعید کرده اید. مرا از ترکیه و در آستانه به آمریکا و یا کانادا رفتن با ندای هل من مبارز تان به ایران کشانده اید. در ایران میدان جنگ مستقیم با اکبر را ترک کرده اید و .... . چه می خواهید از من؟
خلاصه و ساده بگویم. تا غروب روز شنبه اگر مطمئن نشوم که تهدیدات و خطرات مالی، بهداشتی و اداری روزهای اخیر بطور کامل و دایمی از خانواده ام دور شده اند، معدل نظامیان و انتظامیان ایران را در اعلامیه های رسمی خودم، بی ناموس و کس کش معرفی خواهم کرد. اگر چنین تضمینهایی بطور مطلق هم داده شود باز هم دلیلی ندارد چنین کاری نکنم. چرا که پس زهرا رهنورد، میر حسین موسوی، عماد بهاور و .... و پنج سال هایی که من به هر یک از ایشان قرض دادم چه می شود؟ هم دلبستگی عاطفی به ایشان دارم و هم با ادعای اینکه آنها به من بدهکارند، راه شفاعت مجرمان را بر روی ایشان بسته ام.
سر باز کردن زخمهای شخصی ام مرا به یاد زخمهای سبزهای جامعه و ملتم می اندازد. سر باز کردن زخمهای شخصی ام مرا به یاد شخصیت و آرمانهایم انداخته که با گم کردنشان خامنه ای از من متشخص تر، آرمانگرا تر و جوان تر و نوجوان تر به نظر می رسد.
 پس زهرا رهنورد، میر حسین موسوی، عماد بهاور، محمد نوری زاد، نسرین ستوده و .... چه می شود؟
معدل نظامیان ایران چه جوابی و چه اقدامی برای جبران در چنته دارد تا اعلامیه شماره 16 تحصن اکبر بر علیه اش صادر نشود؟

حملات مالی به خانواده ام را متوقف کنید. پدرم که حتی سیگار هم نمی کشید و عاشق خانواده اش بود و بطرز مرموزی در سال 82 بسیار پیشتر از موعد معمول مرگ را تجربه کرد، دهها سال هزینه بیمه پرداخته بود و خانواده من دفترچه بیمه دارند. خانواده ام چند بیمار روحی روانی در تیمارستانها دارد که بواسطه آنها بر خانواده فشار می آورند. می توانند اگر خانواده به دنبال هزینه بیمارستان و غیره نروند حقوق بازنشستگی پدر مرحومم را قطع کنند و یا مریض را پست کنند در خانه. در دوره احمدی نژاد با چنین اهرمهایی که در دست داشتند با ترس و لرز و گند کاری های بیشتری تاب بازی می کردند. اما این روزها دستشان نمی لرزد و معلوم است که به سیم آخر زده اند و فشار بر رویشان خیلی زیاد است که مجبور شده اند بر خانواده ام بیش از پیش فشار آورند. خودم هم که شب و روزم در محیط کار می گذرد و فراغت ذهن ندارم و یک عمر و یک زندگی هم عقبم هنوز.
حملات مالی به خانواده ام را متوقف کنید تا مطمئن نشوم که برای همه پس اندازم برنامه دارید. چه خانواده ام را از هم بپاشید و چه خانواده ام را از هم نمی پاشیدید در هر صورت من بر مواضع و اعتقاداتم بر علیه شما مصمم هستم. می شناسم شماها را خوب و نوامیستان نیز خوب شماها را شناختند که از شما خواستند تکلیفشان را روشن کنید که خود فروشی بکنند یا نه و شما با پولهای دزدی ملت و کشور مشکلات خانوادگی خودتان را حل کردید. پول را از نوامیستان چرا حذف نمی کنید ای آدم حسابی شده های رژیم و دور از اکبر تا همه ما در عرصه عمومی ببینیم که به راستی چه چیز دیگری در ایشان باقی خواهد ماند بجز یک سوراخ پاره پوره در ناحیه کوس و یک سوراخ پاره پوره در ناحیه کون؟
حدود چهارشنبه 16 مهر و یا سه شنبه در آن نقطه ای که صبح از آن با ماشین سواری به سمت میدان آزادی می روم و با دوربینهای موجود در آن نقطه به راحتی قابل شناسایی است هم یک پژو توقف کرد. راننده اش تهوع آور بود. در طول مسیر نتوانست خودش را نشان ندهد و گفت که کادری نیروی انتظامی است و مرا تهدید کرد که به من دستبند می زند و تمایل به بزرگی فروختن و پس گردنی زدن به من داشت.
حتی اگر موارد و بد بیاری های فوق الذکر با اراده و دستور مستقیم خود خامنه ای هم نباشه، شیطان حاکمی که حتی نتونه قلمرو حکومتی و یا حتی زیر مجموعه اطرافیان خودش رو هم جمع و جور و کنترل کنه به درد لای جرز می خوره و تاریخ مصرفش تموم شده.
سال 88 آخرین فرصت و شانس خامنه ای بود. اما وی اونقدر قهرمانانه و نرم و رو دار است که دولت روحانی هم یک فرصت و شانس دیگر شد برایش که با استفاده از روحانی، افتضاحات سال 88 را جمع و جور کند. اما نتوانست. چرا که بدنه هرم رژیم و نیروهای پیاده نظامش که حس می کردند جا مانده اند و بازی خورده اند، به وی اجازه ندادند.
کجایند مورد حمله قرار گرفتگان سبز ملت ایران در سال 88؟
معدل عناصر نظامی، انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی ایران چه پاسخ جبران کننده و پر سرعتی دارد؟ وقت، محدود و کم است. پاسخ چیست؟ پاسخی اصلا هست؟ پاسخی اصلا می تواند باشد؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

یک فرصت استثنایی دیگر برای کشورهای 5+1