جامعه فرهنگی و هنری ایران معاصر _ ورژن 89
بعد از آمدنم از ترکیه در سال 88 بجای اینکه از جامعه فرهنگی و هنری ایران معاصر استقبال و پاسخ ببینم, دیدم که حتی بجای پرداخت حقوق کارگری خودم نیز زن و بچه ها و نوامیس خویش را پرت کرده بود به سمت من. این موضوع را هم مطرح کردم اما آن جامعه یک نماینده شاکی و معترض که از دهن حرف بزند و بطور شفاف و رسمی و از طریق مراجع قضایی دولتی _در سطح ملی و یا بین المللی_ به من اعتراض کند نداشت و با فرار من از ایران به ارمنستان و آذربایجان فرصتش برای آن اعتراض تمام شد. پس از آنکه از آذربایجان به ایران بازگشتم نیز جامعه فرهنگی و هنری ایران معاصر را در وضع افتضاح و فجیعی مشاهده کردم. گرچه اقدامات محافظتی آن جامعه خیلی شدید بوده و من در ایران از حق و حقوق خودم محرومم اما من به پشتوانه سالها همزیستی نزدیک خیلی چیزها در جامعه فرهنگی و هنری ایران معاصر در زمستان سال 89 دیده ام که اگر افشا کنم شاید خوشایند نباشد, هر چند که بنا نداشتم و تصمیم ندارم که همه مشاهداتم از آن جامعه را افشا کنم. امیدوارم آن جامعه وظیفه های خویش در قبال اکبر و سوال اکبر را انجام دهد تا نیازی به اقدامات قهریه اکبر بر علیه آن نباشد. باز هم هر چقدر که لازم باشد منتظر می مانم.