ابلاغ تکلیف به شورای عالی
ابلاغ تکلیف به شورای عالی
شورای عالی ارتشها و قوای نظامی کشورهای ۵+۱، درود بر شما.
نظر من برای
حمله نظامی به جمهوری اسلامی ایران،
دوشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸ شمسی مصادف با ۲۲ جولای ۲۰۱۹ میلادی است.
آن تاریخ، هم می تواند خود روز حمله
باشد
و هم می تواند یک نقطه عطف در مورد
حرکت به سمت قطعیت یافتن حمله نظامی بر علیه جمهوری اسلامی ایران
باشد.
بدین ترتیب، این پیام به جمهوری اسلامی ابلاغ می گردد که
اجازه اولتیماتوم دو ماهه صادر کردن برای ابرقدرتهای خارجی را ندارد
و حتی در صورت عملی نکردن حتی یک درصد از تهدیدات اولتیماتوم دو ماهه اش نیز
مورد حمله گسترده و کار تمام کن نظامی قرار خواهد گرفت و توی سرش زده خواهد شد تا تحقیر گردد.
و البته در صورت عملی شدن تهدیدات اولتیماتوم دو ماهه جمهوری اسلامی نیز
می توان برای تنوع و تفریح، موضوع را
به همراه موضوع دو حمله مبهم اخیر که گویا به نفتکشها بود و در عربستان و امارات رخ داد
و به همراه دیگر جفتک پراکنی های احتمالی هفته های پیش رو از سوی جمهوری اسلامی
به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داد و ذیل بند هفت، آمادگی های کامل برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی را ایمن تر و قوی تر ساخت.
شورای عالی،
در صورتی که این فرمان اجرا خواهد شد،
پیشنهاد می کنم و می خواهم
به من مراجعه شود و از من مجوز حمله مطالبه شود
تا من نیز تضمینهای مربوطه لازم را مطالبه کنم
و به میزانی و به نسبتی که تضمینها را می گیرم،
به همان میزان و نسبت نیز مجوز حمله صادر کنم و مسوولیت بپذیرم.
شورای عالی،
من همچنین بطور جدی می خواهم
در صورتی که رژیم جمهوری اسلامی شروط زیر را بپذیرد و همه آنها را بطور کامل اجرا کند،
این فرمان حمله بطور اتوماتیک کنسل شده و باطل شناخته گردد و به جمهوری اسلامی ایران فعلا در تاریخ دوشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸ شمسی مصادف با ۲۲ جولای ۲۰۱۹ میلادی و یا تاریخی نزدیک به آن، حمله نظامی نشود.
و چنانچه شروط زیر از سوی رژیم جمهوری اسلامی در ایران بطور کامل و بی کم و کاست و به شکل قابل تاییدی اجرا گردد اما به ایران حمله نظامی نیز بشود، احتمالا من نیز سلاح به دست خواهم گرفت و به جنگ خواهم رفت و در صورتی که کشته شوم، کشورهای ۵+۱ آگاهانه و عمدا دست به این قتل زده اند.
و اما شروط اکبر برای رژیم و هیات حاکمه جمهوری اسلامی ایران.
جنبش سبز هنوز هم به اصلاحات معتقد است و برخی از مطالبات حداقلی جنبش سبز در آخرین ورژن مبانی نظری اصلاحات بصورت فهرست وار در سطور زیر تعریف، تبیین و مطرح می شود:
یک:
رژیم جمهوری اسلامی ایران حق ندارد بطمع کاهش فشارهای خارجی، توان نظامی و دفاعی ایران را معامله کند
و نباید چنین کاری انجام دهد.
دو:
رژیم جمهوری اسلامی ایران باید
یک ساز و کار نظارتی بین المللی
_که برای ایران در مقابل خارج الزام ایجاد نکند
و فقط برای رژیم در مقابل ملت الزام ایجاد کند_
را
بر خودش و بر گردش مالی دولتی و غیر دولتی و خرد و کلان و آشکار و پنهان خودش و مفت خورهایش حاکم کند
تا معلوم شود که چگونه با سرمایه ها و ثروتهای ملی رفتار شده، چقدر پول و دارایی بوده است، کجاها و چگونه هزینه گشته و بالاخره پولها چه شده است و چگونه قابل برگشت به جیب منافع ملی کشور و ملت است؟
چنانچه اپوزیسیونهای ایرانی کتک خورده تر و استخوان شکسته تر و ضعیف تر از آنی باشند که بتوانند طرحهای جامع چنین ساز و کاری را تهیه کرده و به رژیم ارایه و پیشنهاد دهند،
همان پیمانهای شناخته شده و مرسوم بین المللی موسوم به ای، اف، تی، اف و الحاقات مربوطه و غیره و پیمانهایی از این دست که تغریبا همه کشورهای عادی جهان و حتی چین و روسیه نیز آن پیمانها را پذیرفته اند و اتفاق بدی نیز برایشان نیفتاده و لولویی نیز نخوردتشان را جمهوری اسلامی هم باید بر خودش حاکم کند.
سه:
ما از بابت توسعه توان نظامی و دفاعی مان به کشوری غیر عادی در جهان تبدیل نشده ایم بلکه بابت فساد و ظلم و دروغ و ریا در داخل و بابت رفتاری که با نان داشته ایم و بابت پول نفت که باید ذخیره و برای زیرساختهای توسعه کشور هزینه می شد و هر آنچه که از جیب نسلهای آینده دزدیده ایم و مفت مفت خرج کرده ایم تا واقعیت را نبینیم توانسته ایم در جامعه بین الملل به هر کس و ناکسی اجازه دهیم که به ما بگویند ترسناک و غیر عادی!
در موضوع اتمی، در ازای هر محدودیتی که پذیرفته می شود و هر امتیازی که به طرفهای خارجی داده می شود
باید متناسب با همان از طرف جناح اصولگرا و حاکم
به دیگر طرفها و جریانات و گفتمانهای سیاسی رسمی و غیر رسمی ایران معاصر اعم از اصلاح طلب و یا بر انداز، غرامت پرداخت گردد
چرا که در نیمه دوم دهه هشتاد شمسی، رژیم ایران با مطرح ساختن و ارایه شعارهای پوپولیستی و بلند پروازانه اتمی، بر موج احساسات وطن دوستانه مردم مظلوم ایران سوار شده بود و از چنین امتیاز ناب و با حالی برای ضربه زدن به رقبای سیاسی خودش استفاده کرد.
عادلانه تر بود اگر که جامعه سیاسی ایران معاصر در خوردن این ضربه، شرکایی بین المللی نیز می داشت.
شروط این سند همگی باید بطور کامل اجرا گردند و فقط شرط مربوط به موضوع اتمی نسبی است. یعنی چنانچه دستاورد جمهوری اسلامی در موضوع اتمی، پیروزی برای کشور باشد، من در این یک موضوع شکایتی ندارم و خواهان پرداخت غرامت جناح حاکم به دیگر جریانات سیاسی ایران معاصر بابت موضوع اتمی نیستم. چرا که در ازای تجهیز ایران به بیشترین و برترین جنگ افزارهای اتمی جهان و قهرمان اتمی شدن ایران در کلوپ و باشگاه اتمی جهان، حاضرم از حساسیتم در مورد این یک ظلم جناح حاکم ایران بر دیگر جریانات سیاسی ایران معاصر مبنی بر "سو استفاده تبلیغاتی جناحی از موضوع اتمی" بکاهم. اما حساسیتم در دیگر موارد ظلم جناح حاکم بر دیگر جریانات سیاسی ایران معاصر بجای خودش باقی است و این حق خودم و کشور و ملتم که باید آلترناتیوهای سطح بالایی برای مدیریت و نمایندگی کشورمان در دسترس می داشتیم اما همگی سرکوب گشتند تا تغریبا
تا حدی که اکثر آنها حتی مبارزاتشان نیز تبدیل شد به ریدن و پیروزی هایشان نیز تبدیل شد به با کون به کشور و ملت خندیدن،
همچنان مد نظر و مورد مطالبه من که جنبش سبز ملت ایران هستم باقی خواهد ماند.
چهار:
هیات حاکمه جمهوری اسلامی برای ما صرفا یک گروه کاندیدای قدرت متمرکز کشور هستند
و دیگر گروه های مشابه در اپوزیسیون نیز برای من و کشورم قابل احترام و موجب افتخار هستند.
هر کدام که دیگران را زندان و شکنجه و تبعید کند، خودش در حال سرنگون کردن خودش است
چونکه در تقابل با سیستم عالی (سیستم اکبر و یا بعبارتی همان سیستم پویش سبز) گام برداشته است.
سرنگونی و تغییر رژیم در ایران، خواست خود رژیم جمهوری اسلامی ایران است و اپوزیسیونهای برانداز و سرنگونی طلب ایران، آنقدر بی کار نیستند که چنین اولویتی داشته باشند. آنها نگاهشان به چشم انداز ایران پیش روست که در آن چشم انداز، هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و همکاسگان و طرفداران افراطی و خطرناکشان باید در بازداشت باشند و ساختارهای اداری کشور نیز باید سر جای خودش و تحت فرمان مدیریت جدید باشد تا دولت گذار و اصلاحات با سرعت و بدون هیچ ضرری و با حداکثر فایده برای کشور و ملت، ما را به رژیم حکومتی آینده رهنمون شود.
و این کار با دستور ۵+۱ شدنی است. همانطور که در موضوع اتمی دستور دادند و شد. هر چند که آن شش کشور شرور، اراده هاشان فقط به خلع سلاح ایران و مسابقه و رقابت نفع بردن از ایران و این قبیل اولویتها معطوف بوده است!
کیرم توی کوس و کون زن و بچه های حکام و مقامهای مسوول کشورهای ۵+۱.
رژیم ایران در حدی نیست که بخواهد ایران را سپر بقای خودش کند و مردم ایران اگر بخواهند و اگر از طرف ۵+۱ و از طرف اپوزیسیونهای فلج و ناقص ایران معاصر احساس خطر نکنند، می توانند هیات حاکمه این رژیم را هم نوامیسشان را بگایند و هم ایشان را با یک حقوق بازنشستگی حداقلی به خانه هایشان و یا به زندان بفرستند و نیازی به عصبیت نیز ندارند.
هر گونه توافق رژیم جمهوری اسلامی
با گروه کشورهای ۵+۱ و یا با هر یک از کشورهای ۵+۱
نباید به معنی معامله شرف و حیثیت هیچیک از آن شش ابرقدرت باشد
چون جهانی که یکه تازان و شلوغهایش شش بی شرف باشند، از جهان مورد نظر و مورد تایید اکبر بسیار دور خواهد بود.
معنی این سخن آن است که
رژیم جمهوری اسلامی باید مقدمات، استانداردها و امکانات جابجایی مسالمت آمیز قدرت و تغییر رژیم حکومتی و هیات حاکمه مستقل از رژیم قبلی در ایران را رسما فراهم آورده و رعایت نماید.
که این موضوع بویژه شامل کمک به ارتقا و تقویت دیگر آلترناتیوها و رقبا در فضای سیاسی کشور اعم از اصلاح طلب و یا سرنگونی طلب نیز می شود و قبل از سال ۲۰۰۹ من بطور جدی در اینمورد به رژیم ایران هشدار داده بودم اما آن رژیم راهی ضد آن را پیش رفت و این اشتباه و گستاخی حماقت نمایانه اگر که بی مجازات بماند، ممکن است رهبران رژیم آینده نیز به خودشان از این جراتها و اجازه ها بدهند.
همچنین رژیم جمهوری اسلامی باید امکان تعقیب و یا دست کم شناسایی پولهای غیب شده را فراهم آورد. تحت هر عنوانی به هر که داده. بعنوان باج به ابرقدرتها و یا بعنوان طعمه به مزدوران و ایادی خودش.
پنج:
هزینه مقاومت در برابر فشارهای خارجی و سو مدیریت های داخلی
باید بطور عادلانه بین رژیم و مردم ایران تقسیم گردد تا معلوم شود که گوزو، دماغو و نیازمند کیست و آدم حسابی و شخص مرفه و پول خرج کن کیست.
در این دیدگاه،
افتخار مقاومت در شرایط نه جنگ نه صلح
و همچنین افتخار قهرمان شدن در انواع جنگها نیز
به خود ملت ایران متعلق خواهد گشت.
و همچنین مالکیت و صاحب امتیازی کل دستاوردهای عبور از شرایط بحرانی و روزهای تحریم و یا حتی جنگ.
در همین راستا
من خواهان اجرای رسمی طرحی تحت عنوان
"عملیات شکار پرستوها"
در کشور هستم.
بدین ترتیب که
خانواده ها، زن و بچه ها و نوامیس محترم
هزاران تن از اعضای ارشد هیات حاکمه رژیم جمهوری اسلامی
و یا برترین ذینفعان حکومت آن رژیم در ایران
که افراطی ترین گرایشات ضد سبز در سال ۲۰۰۹ را داشته اند
_منهای احمدی نژاد، مشایی، بقایی، خامنه ای و چند نفر دیگر،_
باید بطور شرعی، رسمی و قانونی
بعنوان کارگران جنسی و سکسی به جوانان کشور عرضه شوند و در اختیار جوانان کشور قرار بگیرند
و بعنوان پرستوهای رسمی رژیم، از مردم ایران دلجویی کنند
و چنانچه این پرستوها از هنر به نحو احسن حال دادن برخوردار نباشند و یا قصد پر رویی داشته باشند، حق زدن ایشان به هر نحو و با هر وسیله ای و تا هر حدی حتی تا حد قتل و مرگ، باید برای جوانان کشور محفوظ باشد و این حق باید توسط قوانین رسمی کشور تضمین شده باشد و از سوی نیروی انتظامی و سپاه مورد حفاظت فیزیکی قرار گیرد.
شش:
زندانیان سیاسی و عقیدتی باید فورا و بدون قید و شرط آزاد شوند و از ایشان معذرت خواهی ملی شود
تا سطحی که کشور و ملت دیگر مدیون ایشان نباشند.
هفت:
در ایران برای جرمهای خطرناک و غیر قابل توجیه که وقت و انرژی کشور و مردم را هدر می دهد و شرف و حیثیت جمعی و امنیت شهروندان را به تمسخر می گیرد باید مجازات اعدام در نظر گرفته شود.
دولتمردان محافظت شده که حتی از امکان استخدام و سازماندهی مجرمان خطرناک بمنظور سرکوب اعتراضات مردمی نیز برخوردار بوده و کیفور می شده اند
و همچنین برخی فعالان چاپلوس و ریا کار حقوق بشر
اگر که خیلی اصرار دارند ثابت کنند آدم خوب، دلسوز، خیرخواه و فداکاری هستند
باید از این حق و امکان عملی و قانونی برخوردار باشند که خود شخصا بجای محکومین به اعدام، اعدام شوند.
شورای عالی،
چنانچه هر یک از همه این شروط قطعی
از سوی جمهوری اسلامی پذیرفته و اجرا نگردد، بزنیدش تا شروط با زور اجرا شود.
شورای عالی،
زیر پا نهاده شدن نسبی استقلال ایران و دخالت و امر و نهی در اراده و خواست ایران بواسطه برجام اصلی و دیگر برجامهایی که گهگاه از سوی ۵+۱ خواسته می شود، شائبه خجالتی بودن شما را از میان برده است. پس، آنچه که در مورد چشم اندازم از ایران می خواهم باید محقق شود.
اجرا نشدن شروط مطرح شده در این سند،
به معنی اصرار کشورهای ۵+۱ به مجرم و مجرم تر و محکوم و محکوم تر شناخته شدن خودشان در دیدگاه اکبر خواهد بود
و چنین رویکردی از سوی شش ابرقدرت بر علیه انسان،
قطعا در عصر اکبر به اکبر فشار خواهد آورد و تا حدی موجب تداوم آسیب ها و خسارات اکبر خواهد گشت
و در آینده میان مدت و بلند مدت نیز ممکن است برای کشورهای ۵+۱ خوب نباشد و حتی شاید سخت و تلخ نیز باشد.
امروز
که من هنوز هم کیرم بلند می شود
شما حکام و مقامهای مسوول کشورهای ۵+۱ می توانید بیایید بنشینید سر کیرم و تا حدی دیدگاههای اکبر در باره کشورهای مطبوعتان را تعدیل بفرمایید
و شما در مقابل شهروندانتان موظف و مسوول به انجام این کار هستید.
فردا
که از اکبر نه کیری باقی مانده باشد و نه حتی جانی،
دیگر
بجز یک نفرت متراکم بر ضد کشورهای ۵+۱ در دیدگاه اکبر،
هیچ اثر دیگری از اکبر در جهان
در ارتباط با کشورهای مطبوع شما
قابل دسترس نخواهد بود.
علی اکبر ابراهیمی
نظریه پرداز جنبش سبز در سال ۸۸ یا همان ۲۰۰۹
و پرچمدار جنبش سبز در سال ۹۸ یا همان ۲۰۱۹
پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸
۶ ژوئن ۲۰۱۹
تهران