Reflexion to Office

چرا من باید برای نفس كشیدن توضیح ارایه كنم! یك زندگی معمولی حق من است. من فقط یك ویزا و بلیط ساده خواسته بودم و حتی ورك شاپ و امكانات ادامه تحقیقات نیز نخواسته بودم. اما غاصبان جایگاههای نمایندگی معاصرین برای پاسخگویی, آنقدر درگیر جنگ و محروم از خیر و بركت و نور و نان هستند كه بجای استقبال از من با تیمهایی از كارشناسان ادبیات و فلسفه و ارتباطات فقط به نان خوردن من توجه و تمركز داشته و به حیف نان بودن من تاكید می كنند و كمكشان به من كه در زمینه های متفاوتی نیازهایی روشن به كمك و مساعدت و همكاری دارم این است كه نسبت آنچه بیماریهای روانی من نامیده می شود ابراز نگرانی كرده و به معالجهء من با قرصهایی كه همچون مواد مخدر تخریبگر است بیندیشند. اما من همانی هستم كه هستم نه آنچه حیوانات جنگل از من می فهمند. من نمی خواهم شكرگزاری نسبت به خودم _ بعنوان یكی از نوابغی كه برای آماده تر و شایسته تر و برازنده تر شدن هوم جهت حضور خیر و بركت و نور و نان مفید بوده اند _ را به غرب آموزش دهم. من نمی خواهم عبارات, جملات و پاراگرافهای تاءسف انگیزی از خودم در آثاری كه ممكن است مرجع پژوهشگران آینده باشد به جا بگذارم. من نمی خواهم سختگیرتر و تلخ تر و در نتیجه منزوی ترشوم و هزینه های دوست داشتن من و یا حداقل دلسوی نسبت به من برای غریبه محترم كه هر مخاطب جدید و هر فرد انسانی است بالاتر رود و من قدرت صدا كردن تو و تكراركردن نام تو را از دست بدهم و تو را فراموش كنم و در یاد تو فراموش شوم. من نمی خواهم..... اما
شمارش معكوس برای انتشار مقاله اولتیماتوم آغاز شد
در دیدگاه من مردم ملل متحد مسوول آن مقاله و موظف به پاسخگویی هستند. و یو. ان. ایچ. سی. آر یكی از اصلی ترین نهادهایی است كه از دیدگاه مردم ملل متحد در مورد غمگین تر شدن و شادتر نشدن من مسوول و موظف به پاسخگویی هستند. بهتر است ایده های جدید من كه ممكن است برای آیندگان مفید باشند در مقالات خوشایندتری مطرح شوند
بهتر است مراحل مهاجرت من هرچه محترمانه تر و سریعتر انجام شود. به نفع غرب است كه تصمیم درست را انتخاب كند. متشكرم

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار