پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۰۹

ایران به صدای علی اکبر ابراهیمی نیازی ندارد

به مناسبت غیر قابل دسترس بودن هر سه وبلاگم در امروز. گر چـه افـتاد ز زلـفـش گرهی در کارم همچـنان چشـم گشاد از کرمش می‌دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکـس برون می‌دهد از رخـسارم پرده مـطربـم از دسـت برون خواهد برد آه اگر زان کـه در این پرده نـباشد بارم پاسـبان حرم دل شده‌ام شب همه شـب تا در این پرده جز اندیشـه او نـگذارم منـم آن شاعر ساحر که به افسون سخن از نی کلـک همه قـند و شـکر می‌بارم دیده بخـت بـه افسانـه او شد در خواب کو نـسیمی ز عـنایت کـه کـند بیدارم چون تو را در گذر ای یار نـمی‌یارم دید با کـه گویم کـه بگوید سـخـنی با یارم دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا بـجز از خاک درش با کـه بود بازارم .................................................... بـبرد از من قرار و طاقت و هوش بـت سنگین دل سیمین بناگوش نـگاری چابـکی شنگی کلهدار ظریفی مه وشی ترکی قـباپوش ز تاب آتـش سودای عشـقـش بـه سان دیگ دایم می‌زنم جوش چو پیراهـن شوم آسوده خاطر گرش همچون قـبا گیرم در آغوش اگر پوسیده گردد اسـتـخوانـم نـگردد مـهرت از جانم فراموش دل و دینم دل و دینم ببرده‌سـت بر و دوشش بر و دوشش بر

استقلال کشور را اختلافات سیاسیون به قربانگاه آورده, بعدش می گویند خدا خواست

تصویر

پناهندگی به رهبر

تصویر
تاوان اختلافات سیاسی ایرانیان معاصر را من نباید بپردازم. شاید اختلافات سیاسی ایرانی ها پانصد سال دیگر هم حل نشد. قرار ما با ایرانیان این نبود. من آمده بودم در انتخابات شرکت کنم.

آیا هنوز هم تصمیم داری از ایران دفاع کنی!

الا ای طوطی گویای اسرار مـبادا خالیت شـکر ز مـنـقار سرت سبز و دلـت خوش باد جاوید که خوش نقشی نمودی از خط یار سخـن سربسته گفتی با حریفان خدا را زین مـعـما پرده بردار بـه روی ما زن از ساغر گـلابی کـه خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدار چه ره بود این که زد در پرده مطرب که می‌رقصند با هم مست و هشیار از آن افیون که ساقی در می‌افکند حریفان را نه سر ماند نه دسـتار سـکـندر را نمی‌بخشـند آبی بـه زور و زر میسر نیست این کار بیا و حال اهـل درد بـشـنو بـه لـفـظ اندک و معنی بسیار بـت چینی عدوی دین و دل‌هاست خداوندا دل و دینـم نـگـه دار بـه مسـتوران مگو اسرار مستی حدیث جان مـگو با نـقـش دیوار بـه یمـن دولـت منصور شاهی عـلـم شد حافظ اندر نظم اشعار خداوندی بـه جای بـندگان کرد خداوندا ز آفاتـش نـگـه دار .................................................................................. بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد کـه تاب مـن بـه جهان طره فـلانی داد دلـم خزانـه اسرار بود و دسـت قـضا درش ببسـت و کلیدش به دلسـتانی داد شکسـتـه وار به درگاهت آمدم که طبیب بـه مومیایی لـطـف توام نـشانی داد تنش درست و دلش شاد با

حداقل حقم رامی خواهم

من پناهنده سازمان ملل هستم. حداقل بدهی ایران به من پنج میلیون تومان غرامت از بابت همین یک سالی است که مرا سرکار گذاشته بود و ادعا می کرد انتخاباتی در کار است! و یا اینکه اگر من برگردم مرا خواهد کشت! این غرامت باید توسط ائتلاف ملی ایران پرداخته شود. اما ایران زبان آدمیزاد سرش نمی شود و من هم ارتش ندارم و زورم به ایران نمی رسد. از نیروهای خارجی و ماورایی در اینمورد کمک می خواهم. به یاد داشته باشیم که من به خدا گفته بودم زمین خوب و قشنگ است. پس نباید نزد خدا ضایع شوم.

عصر جدید

وقتی خامنه ای ها می گویند به نمایندگی از ایران چیزی نگو من می گویم اگر نماینده ایران خامنه ای ها هستند پس مرگ بر ایران که به خامنه ای ها اجازه داده به نمایندگی از ایران با من سخن بگویند. وقتی با خامنه ای های تهدیدگر مواجه می شوم اینها را می گویم اما نه ترور می شوم و نه اعدام! حال که خامنه ای خیانت به کشور را با مجازات مرگ پاسخ نمی گوید پس صاحب اصلی این کشور نیست. بنابر این من حق دارم ایران را متعلق به خامنه ای ها نشناسم و ادبیات خاتمی را بشنوم و به کار بندم و با ادب و مهر و احترام با ایرانی ها مواجه شوم و خودم را نوکر مردم بنامم.

تشکیلات نامرئی

تصویر

هیات حاکمه ایران نابغه هستند

تصویر

مسابقه پدری برای قدرتمندتر بودن

تصویر

ببخشید اینجا یه کم شولوق پولوقه

بارها گـفـتـه‌ام و بار دگر می‌گویم که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم در پـس آینه طوطی صفتم داشتـه‌اند آن چـه استاد ازل گفت بـگو می‌گویم من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوسـتان عیب من بی‌دل حیران مکـنید گوهری دارم و صاحـب نـظری می‌جویم گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است مـکـنـم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم خـنده و گریه عشاق ز جایی دگر است می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظـم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم .......................................................................... حسـن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لالـه گون باد اندر سر ما خیال عشـقـت هر روز کـه باد در فزون باد هر سرو که در چـمـن درآید در خدمـت قامتت نـگون باد چشـمی که نه فتنه تو باشد چون گوهر اشک غرق خون باد چـشـم تو ز بـهر دلربایی در کردن سـحر ذوفـنون باد هر جا که دلیسـت در غـم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد قد هـمـه دلـبران عالـم پیش الـف قدت چو نون باد هر دل که ز عشق توست خالی از حلـقـه وصـل تو برون باد لعـل تو که هست جان حافظ دور از لـب مردمان د

ازت شاکی ام ای نام و یاد خاتمی

تصویر

خاتمی و خامنه ای متقلب نیستند

اگر خاتمی مردود, دروغگو و متقلب است و نه ضامن انتخابات ایران, پس حق ندارد بپرسد که چرا فریاد مرگ بر ایران برآورده ام و به راه اندازی موج افشاگری علیه ایران می اندیشم.

صبح صادق

تصویر

خدایا پناه بر تو از شر خامنه ای رانده شده

تصویر

قدرت ایران _ 1

در دیدگاه من کشور "خانه ملت", قدرت و جان مشترک و متمرکز ملت "مادر و ناموس مشترک ملت" و مناسب ترین عامل انسانی برای مدیریت بر قدرت مشترک و متمرکز ملت "پدر ملت" است. خاتمی فرزند خلف ایران و پدر واقعی و اصلی ملت است. اگر در میان گزینه های موجود و مطرح سراغ شخصیتی را بگیرند که دچار کمبود محبت مادری نبوده من می گویم اطلاع ندارم و نمی دانم که آقای خاتمی دچار چنین کمبودی بوده است یا خیر اما در مقایسه آقای خاتمی با دیگر گزینه ها با اطمینان می گویم آقای خاتمی نسبت به مادر وطن بد اخلاق نبوده و هیچگاه در و پنجره های مملکت را با فریاد کشیدن بر سر قدرت مشترک و متمرکز ملت مورد تاخت و تاز قرار نداده است. رفتار آقای خاتمی با قدرت ایران توام با ادب, وقار, نجابت, شرافت, محبت و احترام بوده است. طبق سند ورژن دوم پروپزال و طبق ادبیاتی که من با هزار امید طی یک سال اخیر در مورد انتخابات تدوین کردم آقایان موسوی و خاتمی بهترین کارنامه را دارند. آقای خاتمی شاید خدا و یا نماینده یگانه و مطلق خدا نباشد اما حداقل به قدرت مشترک ما دستور تقابل با خودمان را نیز نداده و با چنگ و دندان به

اتقو الله

به ایران پیشنهاد می کنم ظرف دو سه روز آینده خودش به داد خودش برسد و نجات پیدا کند. امضا: علی اکبر ابراهیمی

مجوزی برای مردم

پایگاه بسیج شهید کلاهدوز, با سلام. آن روزهای اول که با بسیج آشنا می شدم بسیجی شیر جبهه و مظلوم شهر نامیده می شد. آنچه می خواستم از بسیج ببینم فقط یاد و نام خدا بود. و فقط همو را دیدم فقط همو را پرستیدم و فقط با همو پیمان بستم. اراذل و اوباش و عوامل نفوذی ایشان را نه در بسیج و نه در هیچ کجای جامعه ندیدم تا آنها نیز فرصت زیستن داشته باشند و در اثر گرسنگی و قحطی جان نسپارند. و اگر آن سیاستمداران سیاه در سطوح مختلف جامعه, کشور را به این نقطه تاسف انگیز نمی رساندند و یا اگر حداقل امروز جانهایشان را پنهان نکرده بودند و به دفاع از ملت و کشور بر می خواستند بار مسوولیتهای من در اینجا و اکنون اینقدر سنگین نمی شد. با همه اینها من قبلا عذر می خواهم. متاسفم که هم اکنون و همینجا باید بگویم: بسیج و سپاه در همه این سی سال در جریان یک تقلب سازمان یافته و بزرگ به بازی گرفته شده و مورد سو استفاده و خیانت قرار گرفته است. متاسفم که باید بگویم: کمی از حق و حقوق و میراث زیادم که در صدا و سیما و دیگر نهادهای حکومتی مدفون است استفاده می کنم و هم اکنون و همینجا _ بطور موقت_ مجوز حمله و تیر اندازی مردم بر علیه ه