پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۰۹

دلسوزی غرب نسبت به ایران

غرب همو ست که شرکتش در امریکا این روزها سایتهای اینترنتی اصلاح طلبان را به بهانه تحریم مختل کرده است. غرب هیچگاه اجازه نداد من اسایش داشته باشم و با موفقیت به ایران برگردم. غرب فرصتهایی را از من سلب کرد که اگر از انها برخوردار می ماندم شاید مقالات بهتر و نجاتبخشی می نوشتم. غرب عمر و جوانی مرا از من گرفت. غرب برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت مرا مختل کرد. وقتی به غرب می گفتم حداقل یک جواب مشخص به درخواست پناهندگی یم بده حتی پرداخت این حقم را نیز به مصرف قرصهای مخرب روح و روان مشروط کرد. قرصها را نیز خوردم اما باز هم به قولش عمل نکرد. به ایران برگردانده شدم و پس از رجوع مجدد به من گفتند تو تازه اومدی. نزدیک به یک سال دیگر صبر کردم اما پروژه ای مشترک با همکاری رژیم ایران ترتیب دادند تا مرا به ایران کشاندند. بالاخره من از نظر یو. ان. ایچ. سی. ار قبول هستم یا نه. برای گرفتن جواب این سوال که حداقلی از حقوق من در یو. ان. ایچ. سی. ار است چقدر دیگر باید اسیر این بازی شوم و کثیف باشم. به خدایی که این ملتها می پرستند قسم من هم جانم همچون جان این ملتهای نانجیب در خطر است. پس طبق قانون خود همی

نام و یاد محسن رضایی گرامی باد

تصویر

تصور خلع سلاح شدن ایمه جمعه و مسلح شدن مردم

چرا باید پول وقت و فکرم را صرف راهنمایی حکومت کنم و بعد هم توسط خود حکومت ملامت شوم. اگر نیاز به شنیدن هشدارها داشته باشد خودش ضمن پرداخت هزینه های شنیدن می شنود. حتی بدون نیاز به صدای من و یا هر منتقد دیگری.

سیاستهای ارزشی و ارزشهای سیاسی

تصویر

سیاستمداران متعلق به ملت هستند

دوستانی که از همه اول تر بوده اند و طبعا میر حسین موسوی را نیز اول از همه آنها پیدا کرده اند این کارگر ملت را فقط سرمایه انحصاری خودشان می شناسند. البته علامت تعجب هم ندارد و این چیزها سالهاست که عادی شده. از فجایع و نتایج بدش نیز عبور کرده ایم. و می گویند چیزی هم نشده. اما ملت ما هویت دارد. ملت ما ملتی است که اولها را از سر دلسوزی و با تفاهمنامه نوکری استخدام کرده بود! حقوقشان را نیز هزاران بار پرداخته و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آنها حق ندارند خودشان را صاحب کشور ملت بشناسند. میر حسین موسوی صدای ما را شنیده بود که می گفتیم نماینده بی هویت نمی خواهیم و باز هم با ادبیات مستقل خویش رفته تا یکبار دیگر به حاکمان بگوید "با هویت خودم از اعماق دل تک تک ایرانی ها و طی اعصار آینده می آیم." خاستگاه ادبیات مرام و منش میر حسین موسوی در اینجاست که حرمت و کرامت ملت را همسطح حرمت و کرامت خدا می شناسد و حرمت و کرامت خدا را نیز برتر از حرمت و کرامت خود. این واقعیت را که در نظامهای سیاسی قرن بیست و یکم بدون ستمگری و بدی نمی توان به قدرت رسید تغریبا همه می دانند اما اگر بجای زل زدن ب

تسخیر لانه های جاسوسی غرب در ایران

تصویر

بحران مرجعیت

رفسنجانی صاحب گفتمان ما نیست بنده گفتمان ماست. پیروزی اصلاحات به تایید و تثبیت رفسنجانی گره نخورده است. و رفسنجانی فرزند گفتمانهای اول انقلاب است و بحرانهای مر بوط به ایشان نیز از همانجا امده اند و باید در همانجا حل و فصل شوند. این چه ربطی به خاتمی دارد. راستی بالاخره معلوم نشد رمز کنار کشیدن خاتمی چه بود. ایا همه ما بازیچه نظام بوده ایم و انچه برایمان از خدا و اصل ذاتی مراجع و خانواده هم مهمتر بوده لبیک گفتن به رهبری بوده است. اصلا مراجع کجایند که بتهای مرجع به جای انها نقش افرینی می کنند. اگر به همین راحتی و بدون ترس و هزینه و با جرات و شجاعت به مردم خیانت شود این سنت می شود برای همه ستمگران. اگر از نام دین و دیگر کلمات سواستفاده می شود مگر نه این است که ضررش مستقیما به دین اصابت می کند. ایا این کلمه ها نماینده و مرجع غیرمفسد ندارند که اظهار نظری بکند یا دارند و از مسوولیتهای اجتماعی فرار می کنند. اگر مفسد باشند و یا عافیت طلب چه فرقی دارد. در هر صورت شاهد جنایت علیه مردم هستند. و امروز مشاوران و دستیاران اقای موسوی در زندان هستند و همتایان انها در جناح رقیب با کمال گستاخی خود اقای م

اشتی ملی در مجلس اسلامی

تصویر

می کشم. می کشم انکه برادرم کشت

می کشم. می کشم انکه برادرم کشت. این شعاری است که امروز از متن توده های این ملت به گوش می رسه. اولین جرقه های این جشن حکومت جلوی وزارت کشور دیده شد. دانشجوها و مردم ایستاده بودند و جلو نمی رفتند. نیروهای زره پوش هجوم اورده ن و با باتوم مردم رو تار و مار کردن. زهر چشم گرفتن اینجا سنت است. یک روز مردم رو تار و مار کردن و به روی خودشون هم نیاوردن. فرداش کمی گندش در اومد و دیگه نشد ماست مالی بشه. بعدش گفتن مردم اراذل و اوباش و خس و خاشاک و اغتشاشگر و .... هستند. یعنی رهبر کشور به اون مدنی ترین راهپیمایی یی که من تا امروز در ایران دیده بودم اشاره کرد و فحش داد و از موسوی خواست که به مردم خیانت کنه و بگه همه اونایی که تنور انتخابات رو گرم کرده بودند و به این انتخابات شرف و حیثیت بخشیده بودند بازیچه رژیم بوده اند. مردم مصداق این فحشها نبودند و این معنی یش این است که اقلیت حاکم و ستمگر خودشان مصداق ان فحشها بوده اند. و من واقعا متاسفم. چرا که خوشی زیر دل هیات حاکمه زده و داره ن قدرت رو به شکل افتضاحی بالا می یاره ن و دفع می کنن. مردم مصداق فحشها نبودند اما اصرار حکومت انها را نیز به واکنش واداش

فرزانه جون حیا کن. شفات نمی ده رها کن

حمایت نكردن غرب ازمن در مقابل حمله های ایران اسلام و قرآن در زندان شصت و شش سپاه سال دو هزار و یك صحیح نیست. غرب باید همچون یك سپر بلا از حقوق و منافع من در مقابل ایران اسلام و قرآن دفاع كند نه اینكه من را بعنوان سپر بلا و ابزاری برای حمله به ایران اسلام و قرآن بكار برد. ساعت چهار اون هموطنانی رو که فک می کنی زندگی شون وقفی خدایی برای شفا یافتن توست بریز میدون ولیعصر تا ساعت پنج با اون هموطنانی که فکر می کنی شقات نداده ن به جون هم بیفتن. من که قبلا به تو گفتم می شناسمت و قبلا انصراف خودم رو از بازی نا برابر با دریده- پررویی مثل تو اعلام کردم. اگر هم اصرار داری که من هم مثل خودت منفجر بشم چرا خودتو پشت سیستمهای امنیتی اطلاعاتی سیاسی قضایی و نظامی گمراهگرت پنهان کردی. از سوراخت دربیا و شفاف در حضور ملتی که اراذل و اوباششون نامیدی در یک مناظره تلویزیونی از شرفت دفاع کن تا معلوم بشه که اراذل و اوباش نیستی. اگه می خوای شرف و حیثتت نداشته ت رو به رخ بکشی در شرایط برابر این کار رو انجام بده و بیشتر از این ابروی خودت رو نبر و از قدرت نداشته خودت و از قدرت مشترک مردم که در دست تو امانت است ه

قهرمان اصلی و واقعی خود ملت هستند

قهرمان اصلی و واقعی خود ملت هستند امروز از میدان انقلاب تا میدان ازادی پر از جمعیت بود. در بهم پیوستگی مردم جان و حقیقت خدا موج می زد. نه نیروهای انتظامی در کار مردم دخالت می کردند و نه مردم در کار نیروهای انتظامی دخالت می کردند. هیچ کس از شیطان دستور نمی گرفت. نامزد های مورد اعتماد مردم نیز با مردم همراه بودند. ما متمدنیم. از انقلاب تا ازادی حتی خودمان را از حق شعار دادن نیز محروم کرده بودیم. اما چند ساعت پس از انکه به ازادی رسیده بودیم و از تجهیزات صوتی نیز محروم بودیم و صدای نمایندگانمان را نیز نتوانستیم بشنویم و داشتیم می رفتیم چند نفر از انهایی که می خواستند اسم هموطن را خراب کنند چند تا مسلسل از سمت اریا شهر ترکوندند. خوب مرد حسابی رای مردم رو می پذیرفتی بهتر بود یا اینطوری بهتر شد. فکر کردی مردم می خوان بیفتن به جون همدیگه و بخاطر حفظ نظام تو همدیگه رو بکشند.

در کنار ستمدیدگان واقعی هستم

در کنار ستمدیدگان واقعی هستم و از تمساحان مظلوم نما بیزارم. خاتمی ها و موسوی های زمین و زمان و فراتر از ان را با پویایی می جویم و برای خود ترانه می خوانم پس هستم. اشاره کن که بشکفم حتی در این یخ بستگی در این ترانه سوزی و در این غزل شکستگی

حقوق بشر کجاست

حقوق بشر کجاست. اینجا دارند مردم را کتک می زنند می کشند. اینجا دارند مردم را به جان هم می اندازند. اینجا دارند در کوی دانشگاه .... اینجا دارند دروغ و باطل را به زور حاکم می کنند. ایا فضای گفتگو با بستن روزنامه ها و سایتها باید شکل بگیرد. ایا سکوت سازمان ملل به این معنی نیست که خود سازمان ملل هم توسط رفسنجانی ها احمدی نژادها و خامنه ای های اصلی اداره می شود . اگر سازمان ملل مطمین است که برای استقلال ایران بیشتر از احمدی نژاد و رفسنجانی و شورای نگهبان و ایمه جمعه های شهرهای اینجا تعهد و مسوولیت پذیری دارد باید حسن نیت خودش را عملا به مردم ایران ثابت کند. تصویری که غرب توانسته از خودش در ذهن مردم ایران بسازد تا حد همان دشمنی با حقوق هسته ای ایران بوده است. غرب باید با شجاعت تعهدات جدید بدهد و بداند که اگر این روزها و هفته ها و ماهها به مردم ایران کمک نکند در اصل به خودش کمک نکرده است.

کشوری حرمت دارد که حریم انسان را پاس بدارد

رای من این است: جمهوری اسلامی: نه حکومت اسلامی: نه مورد مطالعه قرار گرفتن یک نظام و مدل مدیریتی نو: آری اگر انتخابات سالم بود چرا وحشت درون نظام به کل جامعه منتقل شد. چرا صدای منتقدین سرکوب شده است. من پیام پنهان و غیر مستقیم جریان حاکم را شنیده ام. جریان حاکم می گوید مطالب بیشتری در مورد انتخابات نوشتن از جانب علی اکبر ابراهیمی مساوی با انتحار وی است. من با مسوولیت جریان حاکم کنار می کشم و نوشتنم در مورد انتخابات را بسیار محدود می کنم. هر چند مرگ برای من بسیار پسندیده و مطلوب است بخصوص که در راه ارمانها باشد و توجه خاصی نیز در جامعه نسبت به من وجود دارد. اما با توجه به اینکه رژیم از ویران کردن ایران نیز ابایی ندارد با توجه به اینکه من جانم را متعلق به خود نمی دانم و با توجه به اینکه نباید به هموطنانم و به کشورم بی احترامی کنم و به استقبال این انتحار شوم بروم و با توجه به اینکه ظرفیت ایران امروزهمین بود و اگر من بیش از این برای ایران امروز ارزش قایل باشم و دل بسوزانم هم به خودم بی احترامی می شود و هم به ایران امروز با عرض تاسف و عذر خواهی از مسایل روزمره هموطنان معاصرم فاصله می گیرم.

فرهنگ حذف

فرهنگ حذف متاسفانه در این کشور ریشه دار است. من هم می توانستم کاری انجام دهم اما لازمه اش این بود که انچه می گویم مورد توجه قرار گیرد و پاس داشته شود نه اینکه وسط خیابان هموطنانم را از هم سوا کنم و باتون بخورم و پیراهنم پاره شود. در شان ایران است که چهار نامزد سند چشم انداز مشترکی از حداقلهای مورد تفاهم و توافق برای چهار سال اینده تدوین و امضا کنند. این به نفع ایران است. در شان ایران نیست که این سند با سرکوب انهایی که شکست خورده اعلام شده اند شکل بگیرد. این به ضرر ایران است. قدرت مشترک متعلق به همه ماست و ما چند نفری که از همه به قدرت نزدیک تریم موظفیم از همه هم نوکر تر و مفید تر باشیم. سواستفاده از قدرت برای سرکوب رقبا توهین به قدرت و توهین به مردم است. این پوزخند ندارد. این افتخار نیست. این ننگ است. روز بیست و سه خرداد می خواستم به دفتر سازمان ملل در تهران حمله کنم اما وقتی دیدم طرفداران احمدی نژاد و موسوی در چه وضع فجیعی هستند وقتی که دیدم جانشان را کف دستشان گذاشته اند و بخاطر نیتهای ذاتا خوبی که غرورشان اجازه نمی دهد در موردش با هم درد دل کنند به جان هم افتاده اند و به نیروهایی ض

پیروزی شرم اور و پیروزی پایدار

اقای خامنه ای و فریب خوردگان وی به این می نازند که اعتبار کشور توسط اقای خامنه ای گروگان گرفته شده و ایشان از فراهم کردن زمینه دخالت خارجی نیزهیچ ابایی ندارند و به بازی گرفتن استقلال کشور برایشان جالب و هیجان انگیز نیز هست. من به حداقلهای مورد تفاهم و مورد توافق ملی می اندیشم و در عین حال میزان برخورداری یم از باران رحمت قدرت مشترک ملت نیز بسیار از اقای خامنه ای کمتر است. اقای خامنه ای این زمینه را از بین می برد و می خواهد مردم همدیگر را نشناسند و با هم در گیر باشند. اقای خامنه ای خشونتش ریشه در ترس دارد و من در حد خودم هر کاری که از دستم بر می امد برای رفع این ترس انجام داده بودم. دیگر چه کار می توانستم انجام دهم. فعالین سیاسی دیگر چه باید می کردند. وقتی اقای خامنه ای نمی خواست قبول کند که صاحب قدرت نیست و خادم قدرت است چه می شد کرد. وی امروز صداهای منتقد را با نفرت سرکوب می کند و تاسف من از این است که پس از دوران این رژیم ما باز هم سالها اسیر نفرت به دیکتاتور قبلی یعنی این رژیم خواهیم بود. این انتخابات معجزه امیز و این رویارویی هموطنان با هم نتیجه مدیریت من نیست و نتیجه مدیریت اقای

از خدا بترس

همنوع و هموطن من جناب حضرت خامنه ای . این چه انتخاباتی است که به راه انداخته اید این چه مملکت اداره کردنی است خجالت نمی کشید. نتیجه مدیریت شما این شده که امروز هموطنان من در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و با هم برخورد می کنند. و شما هنوز هم خودتان را از همکاری با من بی نیاز می نامید. من دارم بجای شما خجالت می کشم. می دانم که شما هم از این وضعیت شرمگینید و یا حداقل اسیر ترس یا نفرتید. من بعنوان یک انسان که نه حال و حوصله ای برای ترسیدن برایش باقیمانده و نه وقتی برای متنفر بودن یکبار دیگر بعنوان یک شهروند معمولی و بعنوان یک نابغه از شما می خواهم برای چند دقیقه هم که شده پندار کفتار و رفتار شیطانی خود را کنار کذاشته و وظیفه نظام مطبوعتان در مقابل ملت و قدرت مشترک ملت مبنی بر تهیه امکانات حداقلی زندگی و تحقیقات من در ایران را فراهم فرمایید. به امید روزی که گفتمان شیطانی جنابعالی از این کشور ریشه کن شود در ایران می مانم. اما شما حق ندارید مرا به جرم اینکه ثنا گوی شما نیستم مورد محرومیت از حق و حقوقم قرار دهید و ملت این را می دانند. و ملت می دانند که شما با این روشهای خشونت امیز هدفتان کشاندن

مرگ بر دشمن

حمایت نكردن غرب از جهان آرمانی در مقابل حمله های ایران اسلام و قرآن در زندان شصت و شش سپاه سال دو هزار و یك صحیح نیست. غرب باید همچون یك سپر بلا از حقوق و منافع جهان آرمانی در مقابل ایران اسلام و قرآن دفاع كند نه اینكه جهان آرمانی را بعنوان سپر بلا و ابزاری برای حمله به ایران اسلام و قرآن بكار برد.

پیام جهان آرمانی به مردم ایران

ای مردم پرچم کشور شما توسط شیطان مصادره شده است. شیطان حاکم بر قدرت مشترک شما, شما را از حق به موقع شنیدن و صحیح و مناسب شنیدن صدای من محروم کرد. آرزوی این شیطان این است که شما با توحش و جهل و نفرت به جهان آرمانی و به جهان واقعی حمله کنید. پیام من به شما این است: به این شیطان رای ندهید. به نامزد دیگری رای بدهید. پایان پیام.

پرچم جهان آرمانی باید آزاد شود

تصویر

شب شام غریبان

تصویر

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

صیانت از رای ملت قانون اساسی ما رکن اداره کشور را مراجعه به آراء عمومی می داند. مثل انتخابات ریاست جمهوری. مراقبت از آراء و امانت داری در حفظ رای مردم از چند منظر قابل توجه است:اول: نهاد شورای نگهبان بر انتخابات نظارت دارد و نظارت هیچ نهاد دیگری را هم بر نمی تابد. چنان که در انتخابات دوم خرداد اجازه نداد نهاد ریاست جمهوری هم نظارتی داشته باشد. در این دوره هم به سازمان بازرسی گفتند که اجازه نظارت ندارد. تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است و غیر تسلیم و رضا راه و چاره ای نیست.دوم: نظارتی است که نامزد ها از طریق معرفی نمایندگان خود می توانند بر آراء داشته باشند. به نظرم هر سه کاندیدا، آقایان رضایی و کروبی و موسوی( به ترتیب الفبا نوشتم!) بایست این حق را بسیار جدی بگیرند. و مشخصا از آراء در هر حوزه انتخاباتی اطلاع دقیق داشته باشند. چنان که می دانیم آراء شمرده شده حوزه ها در مرکز فرمانداری تجمیع می شود و آراء شهر ها و شهرستان ها در مرکز استان و نهایتا وزارت کشور است که جمع آراء را اعلام می کند. این بار هم لابد شورای نگهبان در اعلام نتایج آراء بر وزارت کشور سبقت نمی گیرد.بایستی قانونی تصویب

رمز پیروزی امشب

1 _ شعارهایی در ستایش عبارت خلیج فارس 2 _ احترام و نه تنها تحمل بلکه همکاری با رقبای انتخاباتی 3 _ تکریم میهمانان عرب نکته: ما که مثل جناح رقیب در این انتخابات ریاست جمهوری نیستیم. این یه بازی یه و گوهر درونی بچه ها در همینجا و هم اکنون است که شناخته می شه و مورد عبادت قرار می گیره. بالاخره یه فرقی باید بین خوب و بد باشه. مگه نه!؟ مگر نه این است که ما اهل فعالیتهای انتخاباتی نیستیم و انتخابات رو رها کردیم, جشن ملی به راه انداختیم و همگی با هم اومدیم تماشای فوتبال!؟ راستی شنیدی نامزدها برای امشب بیانیه مشترک داده ن؟

وزارت کشور می تونست

حداقلهای مطلقی در این فضای انتخاباتی وجود داشت اما پایمال شد. وزارت کشور می تونست حداقلهایی مورد تفاهم و توافق از جانب نامزدها رو در قالب یک بیانیه مشترک تعریف کنه و به امضای چاهار نامزد برسونه تا پس از انتخابات نصف این ملت بدبخت سرخورده نباشن. البته از این به بعد که فرصت اندیشیدن من کاملا از من سلب شد من دیگه چنین اسنادی رو امضا نمی کنم. قلم من پاک و منزه از اسنادی است که هنهش حفظ نظام و اسلام و .....غیره

گزارش به وزارت کشور

یک برنامه در تلویزیون دیدم که در ظاهر گزارشی از سطح شهر بود. اما من بعنوان علی اکبر ابراهیمی این جامعه .... تا مشخص شدن نتیجه نهایی انتخابات نیز صبر می کنم و از برگزاری انتخابات در سطحی که ورک شاپ و پکیج مهاجرتی در عرض دو ساعت و از جانب همه نامزدها به من پیشنهاد بشه نا امید نیستم.

ساختمان پاستور خونه خاله نیست

هاله نور یعنی من مطلق و مقدسم و فکر می کنم همه باید به دولت یک نفره من ایمان بیارند. ناراحت نشو آقای احمدی نژاد. ساختمان پاستور که خونه خاله نیست. با ذوق تبلیغ کرده بودید که عکس من رو در ادارات نزنید. همون روزا به دفتر ارتباطات مردمی تون اومده بودم و پیش قسط یه تاکسی قسطی رو وام می خواستم تا بتونم در ایران بمونم. عکس شما زده شده بود و زیرش هم نوشته بود: اما تو چیز دیگری.

آشتی ملی نزد ایرانیان است و بس

تصویر

چهار یادداشت

تصویر

سـلامی چو بوی خوش آشـنایی

تصویر