پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۰۹

می خواستم ایران رو امتحان کنم

امروز در یکی از میادین شمال شهر تهران چند دقیقه دراز کشیدم. موبایلم رو استتار نکردم و نزدیک دستم روی روزنامه اعتماد ملی گذاشتم. می خواستم ایران رو امتحان کنم. وقتی بیدار شدم دیدم ایرانی ها باز هم کار خودشون رو انجام داده ن. موبایل رو دزدیده بودند. ببخشید, من اصلا هیچ چیز ندیدم! اتوبوس سوار شدم و به سمت خانه رفتم. برای تماشای اغتشاشگری های مردم و حکومت ایران نرفتم. همدیگر را بکشند. به جهنم. مگر وقتی که زنده بودند به داد من رسیدند که بقدر کافی برای سیرمونی گرفتن ایران اسلام و قرآن, جایزه و سوغاتی و .... تولید کنم؟ خدایشان هم از خودشان است. مرگ بر خرد و کلان و آشکار و نهانشان.

به ایران اعتماد کرده بودیم/ به ایران مشکوکیم

اگر ایران خودش به خودش رحم نکند ما نیز وظیفه ای مبنی بر رحم کردن به ایران بر عهده نخواهیم داشت. ما در قبال طغیانگری های ایران مطلقا بی گناهیم. ما نسبت به اهداف و وظایفمان که برای کل مجموعه و از جمله برای ایران مفید است متعهد هستیم. ما به زمان نمی اندیشیم. ایران نباید در کوتاه مدت منتظر معجزه ای از جانب ما باشد. ما چنین امکانات و اختیاراتی نداریم. همه همچون ایران مشکل دارند. ما به منافع و مصالح همه می اندیشیم و نمیتوانیم همه را فدای ایران کنیم. ما نسبت به حفظ استانداردهای حرمت و کرامت فعالیتهای حرفه ای و معقول خویش متعهدیم. ما جزیی از اموال ایران نیستیم. ما ابتدا نسبت به همه متعهدیم و سپس نسبت به ایران که ما را در اینجا و اکنون گیر آورده است.

قطعنامه 2288

مراسم تنفیذ حکم را متوقف کنید از ایران خواهشمندم حداکثر تا قبل از برگزاری مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری, عدالت را اجرا کند و به ایتلاف و اتحاد ملی با استانداردهای کافی برسد. کیفیت و کمیت کافی این ایتلاف به این معنی است که یکی از نتایج این ایتلاف تدوین یک سند مطلق ملی برای دفاع از حقوق هسته ای ایران در مقابل استعمارگران باشد. سندی که به امضا همه گروهای سیاسی و .... همه زندانیان حوادث اخیر و خانواده هایشان و همچنین خانواده های کشته شدگان و مفقود الاثر ها و .... برسد. استانداردهای این اجماع باید تا سطحی کافی باشد. اگر ایران خودش به خودش رحم نکند من نیز وظیفه ای مبنی بر رحم کردن به ایران بر عهده نخواهم داشت. هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاری است/ به تنگ چشمی این نامردم زوال پرست حقوق به یک کشور دزد و دروغگو و متقلب تعلق نمی گیرد, چه رسد به حقوق هسته ای. حقوق به یک کشوری که فعالین سیاسی پیروز اعلام شده آن, فعالین سیاسی شکست خورده اعلام شده را به ارتباطات منفی و ننگین با خارجی ها و مورد تجاوز قرار گرفتن توسط خارجی ها و پول گرفتن از بابت این انفعالات متهم می کنند تعلق نمی گیرد, چه رسد به حقوق هس

ای حضرت عیسی مسیح کمکمان کن

از صدای سخن عشـق ندیدم خوشـتر/ یادگاری کـه در این گنـبد دوار بـماند. آری صحیح است. آن کیمیا همان عشق و محبت بوده که جامعه ما را نجات می بخشد. مهر می ورزیم. به خودمان. نه به خودشیفتگی مان. به بندگی مان.

حافظ

چو آفـتاب می از مـشرق پیالـه برآید ز باغ عارض ساقی هزار لالـه برآید نـسیم در سر گل بشکند کلاله سنبـل چو از میان چمـن بوی آن کـلالـه برآید حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست کـه شمه‌ای ز بیانش به صد رساله برآید ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشـت کـه بی ملالت صد غصه یک نوالـه برآید به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خیال باشد کاین کار بی حوالـه برآید گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بـلا بـگردد و کام هزارسالـه برآید نـسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالـبدش صد هزار لالـه برآید ........................................................... روشـن از پرتو رویت نظری نیست که نیست مـنـت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحـب نـظرانـند آری سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشـک غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست تا بـه دامـن ننـشیند ز نسیمـش گردی سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیسـت تا دم از شام سر زلـف تو هر جا نزنـند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست مـن از این طالـع شوریده برنـجـم ور نی بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست از حیای لـب

خدایا شکر

ضمنا دو طرح قدبمی تر و ابتدایی تر یکی در مورد سیمرغ و دیگری در مورد جام جم نیز دارم اما نسخه الکترونیکی شان موجود نیست و فقط روی کاغذ هستند. اگر دستیاران آقای موسوی احساس کنند ممکن است آن طرحها به دردشان بخورد با کمال میل حاضرم یک کپی از آن نسخه ها به ایشان بدهم. آرامش ابنجا و اکنون برای تولید ایده های تازه کافی نیست اما اگر کاری از دستم بر می آید دریغ ندارم. خدایا بخاطر همین موفقیتهای کوچک که مکمل موفقیت بزرگ هستند شکر. http://www.forcriticism.blogfa.com/

مردم ذلیل حکومت نیستند

آرشیو طرحهای قدیمی. اگر در نوشته های من مطلب یا ایده به درد بخوری به نظر مهندس میر حسین موسوی و همفکران و یاورانشان بیاید حق دارند منت بر سر من نهاده و از آن استفاده کنند. Thursday، December 18، 2008 پناهنده ذلیل نیست یك: مرجعی كه ما پناهندگان به آن پناه آورده ایم آرمانهایی انسانی است كه بواسطهء خواست و باور خانوادهء بشری به حقوق بشر تبدیل گردیده اند و پناهنده كسی است كه بدلیل اهمیت قایل بودن به ایمان جمعی بشر و اتحاد با كانون باور عمومی دچار ریسك خطر و هزینه های ناجوانمردانه شده است.دو: پناهندگان ایثارگران راه صلح و آزادی اند و در ادبیات ایشان صاحبان اصلی سر زمینها دوستان هستند. پندار گفتار و رفتار پناهندگان به واسطهء حرمت والایی كه برای كشورها قایلند در سطحی باشكوه است و ایشان بجای اصرار بر جنگ و تعیین كردن پایان همه مسایل و اختلافات با شیوه هایی خشونت آمیز رفتن و مهاجرت را ترجیه داده اند تا مجبور به فریاد كشیدن و حرمت شكنی در كشورشان نباشند و امیدوارند خواست دوستان خارجی شان مبنی بر همكاری و مساعدت با ایشان با موفقیت انجام شود تا ایشان بتوانند با موفقیت بیش از پیش در كشورهای مقصد

مبانی سیاست خارجی مطلوب

آرشیو طرحهای قدیمی. اگر در نوشته های من مطلب یا ایده به درد بخوری به نظر مهندس میر حسین موسوی و همفکران و یاورانشان بیاید حق دارند منت بر سر من نهاده و از آن استفاده کنند. Wednesday، December 31، 2008 مبانی سیاست خارجی مطلوب صبحانه ناهار شام و خیر و بركت و نور و نان و صلح و سوغاتی و ویزا و اكسیژن و حقوق بشر و دیگر امتیازات مثبت از سفره دوستی به دست می آیند. آن هم با بهترین كیفیت. دوستی حداقلهای موجود امتیازات مثبت را ارتقاء می دهد اما دشمنی آن را كاهش می دهد. نصف بیشتر آنچه را كه از دشمنی حاصل می شود باید صرف تدابیر و اقدامات شدید امنیتی كرد. دشمنی راه ارتقاء توسعه و تعالی حقیقت را سیاه و مسدود می كند اما با دوستی حرمت این راه محفوظ می ماند و قدرت خود را بعنوان خدا تحمیل نمی كند. دوستی بركت و فرآوانی می آورد اما دشمنی باعث قحطی و شك و تردید می شود. شكوه را با دوستی كه حاصل معنویتی خدایی است می شود تجربه كرد اما با دشمنی كه حاصل توهماتی سیاه است نمی شود.ایمان ما به ما می گوید ما می خواهیم خانه ای كه در آن زندگی می كنیم خانه دوست باشد و نه خانه دشمن. اگر زمین خانه دشمن نیست پس ادبیات ار

سیاه مشقهای ناقص و ویرایش نشده 2

آرشیو طرحهای قدیمی. اگر در نوشته های من مطلب یا ایده به درد بخوری به نظر مهندس میر حسین موسوی و همفکران و یاورانشان بیاید حق دارند منت بر سر من نهاده و از آن استفاده کنند. تلويزيون واحد دهكده جهاني فهرست:- تعريف واژه هاي خاص و مقدمه- ارتباطات بوسيله Personal TVS (تلويزيون هاي خصوصي) و با مديريت Unique TV (تلويزيون واحد)- U.TV از فهم و تفسير افراد انساني در امان است- افراد انساني مدل واحدي ار خدا مي سازند و سعي مي كنند شبيه آن مدل شوند- تو تكثير شده اي تو خودت كداميك از بدلهايت هستي- آيا اين سرعت و دقت زمان حال ابدي را ايجاد يا پيدا ميكند- الگوهاي كلي براي رسيدن به مدل (فيلمنامه و فيلم)تعريف واژه هاي خاص و مقدمهشايد در بعضي جاهاي اين كتاب بعضي مطالب با هم متناقض باشد و نگارنده قبلا از اين بابت معذرت مي خواهد اما براي تصوير و تبيين موضوع و طرح كردن صورت مسئله، آوردن ايده هاي خوب هر چند با ساختارها ي كلي متفاوت، لازم بود. اين خصوصيت كتاب است . اين كتاب بايد در آينده نقد و اصلاح و كامل شود و ايده هاي جديدي كه وارد آن مي شوند مورد بررسي و آزمايش قرار بگيرند و ايده هاي ماندگارتر در موردUniq

سیاه مشقهای ناقص و ویرایش نشده

آرشیو طرحهای قدیمی. اگر در نوشته های من مطلب یا ایده به درد بخوری به نظر مهندس میر حسین موسوی و همفکران و یاورانشان بیاید حق دارند منت بر سر من نهاده و از آن استفاده کنند. جهان آرماني اين زمين و اين جهان هستي را كه نظم و زيبايي مجذوب كننده و عجيبي دارد دنياي واقعي مي ناميم. در دنياي واقعي، واقعيتهاي ثابتي وجود دارد و بصورت سنتي و ناخودآگاه به آنها تكيه مي شود. دنياي واقعي، هميشه بهترين و تنها منبع و مرجع ماست.دنياي واقعي به مدد عشق، كه در نوع بشر وجود داشته و ستودني مي باشد، تاكنون به فناوري هاي پيشرفته اي نيز آراسته شده و فناوري اطلاعات و ارتباطات نيز يكي از همين فناوري هاست كه آموزش الكترونيك، تجارت الكترونيك، كار از راه دور، دولت الكترونيك و … كه در حال گذراندن مراحل پژوهشي و آزمون و خطا و تكامل خويش مي باشند و به نقاطي روشن و خوب نيز رسيده اند، بعضي از دستاوردهاي اين فناوري است. اين فناوري موجب ظهور يك انقلاب در عرصه اطلاعات و ارتباطات است و دنياي جديدي را ايجاد نموده كه آن را دنياي مجازي يا سايبرنتيك نيزمي نامند و ما در اينجا آن را دنياي مجازي مي ناميم.حال در ادامه اين سطور، نگارن

مرگ بر دیکتاتور

مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور.مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور.مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور.مرگ بر دیکتاتور. مرگ بر دیکتاتور.

خجالت بکش مرد حسابی

در مورد اند اعترافات فراموش کرده بودم: اگر ملت بگوید من از اصولگرایی دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن اصلاحات کرد این به معنی پوچ تر و پوشالی تر شدن ملت است. و چنین ملتی نه در کوتاه مدت نه در میان مدت و نه در بلند مدت به درد کشور نمی خورد. و نظم و آرامشی که با زور و خشونت بر قرار می شود زمینه مناسب برای سرمایه گذاری را فراهم نکرده است و از ثبات آبرومندانه برخوردار نیست. نکته دیگر آنکه زورشان به سطل زباله خیابان رسیده است یعنی چه؟ خجالت بکش مرد حسابی ناسلامتی تو رهبری. این زور رو از کجا آوردی که اینطوری بهش می نازی؟ مگر نه این است که قدرت امانتی است ؟

زورو برای جامعه فقط یک آیینه است. در آن انسان آرمانی را ببینیم و نه شیطان را

تصویر

حیف است نظام که سرنگون شود

آ قایان خامنه ای و رفسنجانی به ترتیب شخصیتهای اول و دوم نظام هستند. این دو عزیز هم نماینده اصلاحات و هم نماینده اصولگرایی یند. اختلافاتی که ممکن است میان ما باشد نباید به ایجاد اختلاف میان این دو بزرگوار بینجامد. این دو عزیز هم ضامن فعالین و نخبگان اصلاحات و هم ضامن فعالین و نخبگان اصولگرایی هستند. این دو عزیز تا ابد زنده و جاویدند حتی اگر نظام جمهوری اسلامی بطور مخملی تغییر و ارتقا یابد.

سطح این صلح مبتذل و سیاه است

وقتی طبق قانون من حتی نمی توانم یک تو دهنی به جنتی بزنم پس کل این کشور فدای سر من.

موافق یا مخالف اسارت و سرکوبی نخبگان اصلاحات نیستم

تصویر

حق مصونیت ما در مقابل ایران

تصویر

حافظ

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم مـن لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم در کار چنـگ و بربط و آواز نی کـنـم از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفـت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنـم کی بود در زمانـه وفا جام می بیار تا مـن حکایت جم و کاووس کی کنـم از نامـه سیاه نترسم کـه روز حـشر با فیض لطف او صد از این نامه طی کنـم کو پیک صبـح تا گلـه‌های شـب فراق با آن خجسته طالع فرخنده پی کـنـم این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست روزی رخـش ببینم و تسلیم وی کنـم ................................................................... درد عشقی کشیده‌ام که مـپرس زهر هجری چشیده‌ام که مـپرس گشـتـه‌ام در جـهان و آخر کار دلـبری برگزیده‌ام کـه مـپرس آن چـنان در هوای خاک درش می‌رود آب دیده‌ام کـه مـپرس مـن به گوش خود از دهانش دوش سخـنانی شـنیده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی لـب لـعـلی گزیده‌ام که مپرس بی تو در کـلـبـه گدایی خویش رنـج‌هایی کـشیده‌ام که مپرس همـچو حافـظ غریب در ره عشق بـه مـقامی رسیده‌ام که مپرس .................................................................... ای که

یک فرصت دیگر به قوم بنی اسراییل

تصویر

فقط آن ایده محسن رضایی می تواند کشور را نجات دهد

تصویر

چرا خاتمی بیاید

سیاستمداران در مقابل مردم باید خود را همچون كارگر سیه روز بی پناه بی عرضه به درد نخوری بدانند كه با یك رزومه پر از دروغ و نیرنگ و یك تقاضا نامه استخدام به یك صاحب كار دلسوز و ساده پناه آورده و احساس ترحم وی را تحریك نموده تا بتواند برای بازگشتی افتخار آمیز به دهی كه در آنجا گند به بار آورده و از آنجا تبعید شده پول و سوغاتی تولید كند. و یا همچون بعضی ارایه دهندگان كالا و خدمات كه مشتری را ولی نعمت خود می شناسند.سوال چرا خاتمی بیاید سوال خوب و مفیدی است و من به سهم خودم از مطرح كنندگان این سوال تشكر می كنم. فشارهایی بود كه قانونی علمی و اینطور چیزها نیز نامیده شد. خاستگاه آن فشارها ممكن است نادیده گرفته شدن عوامل فشار توسط علوم ناقص و قوانین غلط باشد و یا شاید هم خوی قانون ستیزی و ضد علمی عوامل فشار. و یا شاید هم مواردی دیگر. نمی دانم!بنا بر صلاحدید عوامل فشار حق مطلع شدن و فرصت و توان ارزیابی و ارزشیابی امور از مردم سلب شد و رشد و توسعه صحیح و پایدار فرهنگی كه لازمه تحقق آن تمرین و تكرار مداوم مردم سالاری است با بی اعتمادی حكام مقدس نسبت به شعور مردم به میزان قابل توجهی به تعویق افتاد.ك

حق مصونیت ارزشها

ارزشها و مقدسات بطور طبیعی در جنگ علیه هم نیستند. اصلاحات و اصولگرایی باید بطور موقت از محدوده ارزشها خارج شده و به قرنطینه بروند. ارزشها و مقدسات پاک منزه و مصون از اصلاحات و اصولگرایی هستند. به دوش دین کشیده شدن بار مسوولیت مدیریت حاکمان نیز صحیح نیست. گفتمان خاتمی و موسوی متعلق به ایران و متعلق به قدرت ایران است. حکام باید از این کمک استفاده کنند. حکام امانتدارند و باید بنده عقل باشند و نه بنده اراده فردی خودشان و خدای عقل کل و خدای عشق. ............................................................. می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی این گفـت سحرگه گل بلبل تو چـه می‌گویی مسـند بـه گلستان بر تا شاهد و ساقی را لـب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی شـمـشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن تا سرو بیاموزد از قد تو دلـجویی تا غنچـه خندانـت دولت به کـه خواهد داد ای شاخ گـل رعـنا از بـهر کـه می‌رویی امروز کـه بازارت پرجوش خریدار اسـت دریاب و بـنـه گـنـجی از مایه نیکویی چون شمـع نـکورویی در رهگذر باد اسـت طرف هـنری بربـند از شـمـع نـکورویی آن طره که هر جـعدش صد نافـه چین ارزد خوش بودی اگر بودی

عدالت

هیات حاکمه کشور نیز باید به همان میزان تحت تهمت و سرکوب و بازداشت و پرونده سازی و شکنجه و اعترافات و .... قرار بگیرند تا مردم با شعور ایران باور کنند که ظرفیت کشورشان در جهان مقام اول است.

سلام حافظ

دسـت از طـلـب ندارم تا کام مـن برآید یا تـن رسد بـه جانان یا جان ز تـن برآید بگـشای تربـتـم را بـعد از وفات و بنگر کز آتـش درونـم دود از کـفـن برآید بـنـمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگـشای لـب کـه فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نـگرفـتـه هیچ کامی جان از بدن برآید از حـسرت دهانـش آمد به تنـگ جانـم خود کام تنـگدسـتان کی زان دهـن برآید گویند ذکر خیرش در خیل عـشـقـبازان هر جا کـه نام حافظ در انـجـمـن برآید ...................................................... چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم بـه دنیی و عـقـبی فرو نـمی‌آید تـبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست در اندرون مـن خسته دل ندانـم کیسـت که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلـم ز پرده برون شد کـجایی ای مـطرب بـنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا بـه کار جـهان هرگز الـتـفات نـبود رخ تو در نظر من چنین خوشـش آراسـت نخـفـتـه‌ام ز خیالی کـه می‌پزد دل من خـمار صدشـبـه دارم شرابخانه کجاست چـنین کـه صومعـه آلوده شد ز خون دلم گرم به باده بشویید حق به دست شم

مردم سالارند

تصویر

اتمام حجت با کشور خاتمی

تصویر