بر نارفیقان شرم باد

اصلاح دشمنان بشريت
و اين نامه اي است به رييس جمهور محترم ايران جناب آقاي احمدي نژاد.و من خداي را شاكرم و به خود افتخار مي كنم كه پس از انزوا و شكست كامل از پستان و پليدان ايران، خالصتر شدم و بهتر تو را يافتم و رسما مخاطبم حقيقت شد و من يادداشتهايم را مستقيما خطاب به خودت نوشتم.من يك نابغه ام و مي توانم براي بيست سال ديگر كشورهاي توسعه يافته برنامه ريزي كنم. من مي توانم آينده را طراحي كنم. آقاي احمدي نژاد اگر ايران و زمين را دوست داشتند و به مملكت داري علاقمند بودند بايد مي دانستند كه ايجاد جاذبه هايي در ايران براي ماندن من نيز از هنرهاي مملكت داري است.من بايد به تحقيق و توسعه و يا حداقل به زندگي شخص خودم بپردازم و لازم است كه مصون از بازيهاي روزگار در فاميل و محل و شهر و كشور و سياره ام باشم و لازم است كه بازيچه نباشم و اختيار خودم و فاميلم و محلم و شهرم و كشورم و سياره ام در دست خودم باشد. اين مصونيت مي تواند جامعه را نيز به خودش بياورد و هر آنچه را كه من براي خود ساخته ام، جامعه نيز براي خود بسازد. اما من در ايران در جايگاه خودم نيستم و ترجيه مي دهم در خارج از ايران كه مرا نمي شناسند تو سري بخورم و نه در مملكت خودم. و اگر ايران تحمل مرا ندارد و قدرت حفظ احترام يك نابغه و يا يك فرد انساني معمولي را ندارد، حداقل بايد حق و حقوق وي را بدهد و سپس وي را از وطن بيندازد بيرون. يكي از حقوق ايرانيان نيز اين است كه ايراني بودنشان در خارج يك امتياز محسوب شود و نه يك جرم. من تمايلي به ماندن در ايران كه خانه من است و حق من است و ماندن در آن به نفع من و ايران و كره زمين است ندارم و شكست از حيف نانهاي مفت خور حرامخور را مي پذيرم و به تبعيد مي روم تا خوبهاي ايران مرا در هم شكسته نبينند و من از ايشان شرمنده نشوم. من بجاي شياطيني كه بايد خجالت بكشند خجالت مي كشم و مي روم تا شايد آن پستان و پليدان نديد بديد و گدا گشنه سير شوند و يادشان بيفتد كه بايد شرم كنند.قبول است من مي روم. اما اين روند كه اگر فرضا حجه الاسلام رفسنجاني در ايران شكست بخورد و مجبور به فرار شود مي تواند مملكت را غارت كند و فرار كند و در خارج هم موفق باشد، اما اگر يك نابغه به اسم علي اكبر ابراهيمي در ايران شكست بخورد و مجبور به مهاجرت بدون برنامه ريزي و بدون بررسي شود، حتي نمي تواند صد دلار پول هم با خودش ببرد و در نتيجه در خارج هم موفق نمي شود، نشان دهنده ذلت و حقارت جامعه ايران و ديگر جوامع جهان كه قدرت تغيير اين روند در ايران و كمك به ملت ايران را ندارند است.اينكه بشريت نمي تواند يك شغل ساده به من بدهد و شرايط يك زندگي معمولي را براي من فراهم كند تا من در صورت تمايل بتوانم وقتم را صرف تحقيقاتم كنم احمقانه است و محروميت بشريت از نبوغ من خيانت به بشريت است. اما اين حماقت و خيانت نه كار بشريت است نه كار من و نه كار پستان و پليدان بشريت. بلكه كار شيطان است كه مي خواهد ميان ما زميني ها تفرقه بيندازد و ما زميني ها را طوري پرورش دهد كه بندگان خودش براي تقابل با خدا شويم.خدا براي من دوست داشتني مطلق است. من ايران و ايراني ها را نيز بسيار دوست دارم. همه اديان و از جمله اسلام نيز برايم محترم هستند. من از پيشرفتهاي ايران در زمينه هايي چون تحقيقات هسته اي خوشحال مي شوم. اما چون خودم حاكم نيستم و دقيقا نمي دانم در ايران چه خبر است و چون مي بينم ايران حتي از پاسخگويي مودبانه به نابغه خودش نيز عاجز است و چون به نظام حاكم بر ايران به شدت مشكوكم و با توجه به شناختي كه از ايران امروز دارم به جامعه بين الملل هشدار مي دهم كه نظام جمهوري اسلامي مسلح به بمب اتم براي بشريت خطرناك است و امروز وقت آن نيست كه ايران بمب اتم داشته باشد. اينكه ديگر كشورها نمي توانند بدون جنگ جلوي دولت جمهوري اسلامي را بگيرند نيز نشانه ذلت و حقارت كل زميني هاست.البته اين ذلت و حقارت تقصير هيچكدام از ايراني ها يا كره زميني ها نيست. همه اينها فقط تقصير شيطان است. شيطان كه در جهان آرماني مورد نظر من با صفات ناپسند و با كلمات و جملات تنفر انگيز تعريف ميشود و مجازي و فرضي و ساختگي است و به نظر من اصلا نبايد وجود واقعي داشته باشد، بايد از جانب همه افراد انساني مورد ملامت و تقبيح واقع شده و به سمت نابود شدن سوق داده شود. تا ديگر هيچگاه هيچكجا هيچ شري يقه هيچ انساني را نگيرد. و همه درها باز باشد و هيچ نامحرمي حرمت هيچ حريمي را با هيچ نوع نگاه غير مودبانه اي نيالايد.شيطان مثل گرگ است و انسانها همچون بره اند و در لحظه غفلت فرد انساني از خدا و از تو، شيطان به تدريج دل و ذهن فرد انساني را تسخير مي كند و فرد انساني كارهاي شيطاني انجام مي دهد. و من متاسفم از اينكه مجبور بوده ام براي جلوگيري از گسترش شيطان، گناهكاران را شياطين و يا بندگان شيطان بنامم.من از افرادي در فاميل و محل و شهر و كشورم حق توحش طلبكارم و اگر آنها اين حق را مي پرداختند، من مي توانستم بهترين و موفقترين مهاجرتها را براي خود ترتيب دهم. البته اين بحثها براي من خوشايند نيست و من مي روم كه از اين بحثها خلاص شوم و اين بحثها تمام شود. اما همانگونه كه در مقاله پاسخ نابغه قرن به جامعه تا حدودي توضيح داده ام، نظام جمهوري اسلامي به گناهان زيادي آلوده است و در لحظات و مقاطع زيادي خودش را به جلوه گاه سياستهاي شيطان تبديل كرده و با پندار و گفتار و كردارش بندگي شيطان را نموده. من همه بي گناهان و گناهكاران فاميل و محل و شهر و كشور و سياره ام را دوست دارم و نظام جمهوري اسلامي را هم دوست دارم. همه را دوست دارم اما هر فرد را بجاي خود. از نظام جمهوري اسلامي دعوت مي كنم جور خودش و ديگر پستان و پليدان فاميل و محل و شهر و كشورم را بكشد و به من حق توحش بدهد تا من خرج سفرم كنم. از چاپلوسي و خيانت و جنايت بدم مي آمده و دروغ گفتن برايم آسان نبوده و دزدي از بانك و اختلاص و اينگونه كارها را ياد نگرفته بودم. اينها بعضي از دلايل ثروتمند و موفق نشدن من در ايران بوده اند.من بعنوان يك فرد انساني عاقل بايد بفهمم كه كل جامعه، محترم و مقدس و ناز و حق و مصون و بي نياز و با شكوه و پاك و منزه است و هر كس ناز كل جامعه را نخرد و براي كل جامعه ناز و نامهرباني كند و كل جامعه را با صفات ناپسند مورد خطاب قرار دهد، احمق است.من نياز به قدرتي دارم كه بتوانم به كل جامعه سخت نگيرم و با كل جامعه قهر نكنم و از كل جامعه ايران نخواهم كه بجاي شياطين و گناهكاران ايران به من حق توحش بدهند. من خود مديون بعضي ايراني ها هستم و بخاطر همان بعضي ها، احترام كل ايران در نظر من هنوز محفوظ است. در مقابل آن بعضي ها بايد بگويم كه من خود نيز گناهان و نواقص و عيوب و كاستي هايي داشته ام و از اين بابت از ايران و ايراني ها و زمين و زميني ها معذرت مي خواهم.از نظام جمهوري اسلامي مي خواهم از خدا بترسد و به من حق توحش بدهد. چون وقتي من رو به خدا مي كنم و خلق خدا را نفرين مي كنم، از خدا خجالت مي كشم. من جامعه را نفرين كرده ام و همچنين از خدا خواسته ام كه به جامعه رحم كند. اگر اين حق توحش به من پرداخت شود نفرين من خفيفتر مي شود. بطور كلي موفقيت من نفرين مرا خفيفتر مي كند.ايران بجز من مملكت ديگران نيزهست و من نمي خواهم جامعه اي را كه نابغه اش را با اين وضع پرت مي كند بيرون، حيف نان و مفت خور و حرامخور فرض كنم.به سه ايراني سه ارگ دادم اما آنها اعتماد مرا با دزدي پاسخ دادند و پولش را براي من نياوردند. در انتهاي بلوار كشاورز، كوچه دعوتي، در طبقه همكف يك ساختماني يك شركت مربوط به كار آسانسور فعاليت مي كند. آنجا من به جرم پاكي و صداقت و وحشي نبودن، توسط ايراني ها مورد تحميق و تمسخر و توهين واقع شدم. و اينها فقط خاطراتي است كه من ظرف همين چند هفته گذشته از ايرانيان به يادگار گرفته ام.حال كه ملت ايران خوابند و شياطين ايران مرا تلخ و سختگير و بي اعتماد و غير قابل تحمل كرده اند و اعضاي جامعه را از اطراف من متفرق و مرا منزوي نموده اند و اختيار جامعه را در دست گرفته اند و نماينده جامعه براي تعامل با من سده اند و حال كه نظام جمهوري اسلامي از گنده ترين گناهكاران و شياطين ايران به شمار مي رود، اميدوارم نظام جمهوري اسلامي به من حق توحش بدهد تا نابغه ايران با احترام از ابران رانده شود و مملكتش با احترام توسط نظام جمهوري اسلامي و ديگر حيف نانهاي مفت خور حرامخور در فاميل و محل و شهر و كشورش غصب شود. به هر حال وقت تنگ است و من بايد بروم و از خير و بركت و نور و نان خجالت مي كشم كه با نديد بديد ها و گدا گشنه هاي سيري ناپذير و حيف نان سر يك تكه نان گلاويز شوم.پروژه و تحقيقات من خدمتي به ايران و زمين بوده و صدا و فرياد من خدمتي به روند تنوير افكار عمومي در ايران بوده. من تا جايي كه در توان داشته ام براي ايران و براي خودم كار كرده ام و اگر كاري نكرده ام و يا كارهايم كم ارزش و بي ارزش بوده، از دستم بر نيامده وگرنه خيلي دوست داشتم بيشتر در خدمت ايران و ايراني ها باشم. اگر از شياطين ايران حق توحش نگيرم، باز هم بايد از ايران بروم. حتي اگر لازم باشد با همين وضع تاسف انگيز از ايران مي روم و از جامعه بين الملل معذرت خواهي مي كنم كه مهاجرتم به شكل درخواست پناهندگي آغاز مي شود. هر چند خوبهاي ايران از من گلايه نمي كنند و هيچ انتظاري از من ندارند، اما من موفق نيستم و نمي توانم تو روي ايشان نگاه كنم. بايد بروم چون از خوبان ايران شرمنده ام
از دست عزيزان چه بگويم گله اي نيست
گرهم گله اي هست دگر حوصله اي نيست

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار