خطر مقدس

ممكنه در یو. ان. ایچ. سی. آر اراده ای وجود داشته باشه كه به انسان می گه: "خوبه".
به این معنی كه انسان خدا رو دوست نداره و خدا رو نمی پرسته و انسان خودش اقدام به خشونت رو می خواد و حمله خوبه. و به این معنی كه یو. ان. ایچ. سی. آر به انسان می گه "اگه راست می گی به حمله و جنگ ادامه بده تا خوب بودن هدفت رو ثابت كنی".
اگه قرار بود خونی ریخته بشه دیگه چه نیازی به اون سازمان پر هزینه و كم فایده بود؟ اگه دمكراسی آزادی حقوق بشر و قانون وجود نداشت چرا گفتند وجود داره و یك عمر با اعتماد و باور ما بازی كرده ن؟ چرا به ما دروغ گفتن؟
من یك بار دیگه با یو. ان. ایچ. سی. آر تماس گرفتم و پرسیدم: "من پنج دقیقه پیش با شما تماس گرفتم و گزارشی از وضعیت خودم ارایه دادم و شما گفتید خوبه. این چیش خوبه؟" یو. ان. ایچ. سی. آر گفت منظورش از بیان كلمه خوبه این بوده كه منصرف شدن من از حمله خوب بوده و منظورش این نبوده كه حمله خوبه. من گفتم اشتباه متوجه شده بودم و معذرت خواهی كردم و مكالمه تلفنی به پایان رسید.
اما یك سوال هست:
اگه یه وقت صدای ایمان انسان به انسان بگه "حمله كن" آیا باز هم هیچ مصیبت و هزینه ای در جنگ به بار نمی یاد؟ هزینه های ناچیزی كه غرب قوی ممكنه متحمل بشه دغدغه من نیست. نگرانی من از هزینه های كشنده ای است كه ممكنه انسان ضعیف باز هم مجبور به تحملشون بشه.
هر تمدنی كه دزدی هاشو به تاراجگری تبدیل كنه دیری نخواهد پایید كه فرو می پاشه. چون همه خدا رو می پرستن و حكام نمی تونن در راه اراده همه قرار گرفته و مانعی برای همه باشن.
راستی اگه انسان رو بكشن و بعد شایعه كنن كه خودكشی كرده چی؟ اونا قدرتشو داره ن كه بگن تقصیر ایران اسلام و قرآن و حتی تقصیر خود انسان بوده. اما نه. نمی تونن. نظریه پرداز جهان آرمانی رو چطور می خوان بكشن! غرب صبحونه ناهار شام رو خورده و به منافع دراز مدتش و به آینده فكر می كنه. غرب هیچ وقت از سفره نخبگان علمی فرهنگی بی نصیب نمونده و نمی مونه. قبلا با چاپلوسی از سفره شون می دزدید و امروز شرایط طوری یه كه با تحقیر سفره شونو تاراج می كنه. غرب هیچ وقت از سفره نخبگان علمی فرهنگی بی نصیب نمونده و نمی مونه. غرب مثل ایران قرآن و اسلام نیست و دوست داره بعد از مرگش فرزندانش براش دعا كنن. نه اینكه براش فحش لعنت و نفرین بفرستن.
غرب عاقله. غرب حق انسان مبنی بر كرامت انسانی رو به رسمیت می شناسه. غرب حق انسان مبنی بر برخورداری از فرصت مطالعه پژوهش و تامل رو به رسمیت می شناسه . غرب حق انسان مبنی بر برخورداری از حق پناهندگی و امكانات مهاجرت به غرب و اقامت در غرب و رسیدن به حقوق و منافعش در غرب و رسیدن به ویژنش از غرب رو به رسمیت می شناسه. البته اینا فقط مواضع غربه كه بر مبنای وظایفش تعریف می شه و تعهد و الزامی برای من ایجاد نمی كنه. برای مطالعه پژوهش و تولید ایده هایی كه هیچ كس منتظرشون نیست به غرب نمی رم. حق زنده موندن حداقل كپی رایت منه كه باید به رسمیت شناخته بشه. من فقط برای یك چیز به غرب می رم: زندگی. و اگر بیش از این توسط نمایندگان غرب قدرتمند از حق زنده موندن محروم شناخته بشم ممكنه به حالت تهوع شدیدتری دچار بشم.
می خواستم در تعطیلات عید قربان مقاله ای در مورد سند تبیین اصلاحات بنویسم. ایده های خوبی هم دراینمورد داشتم. اما محل اقامت یعنی خونه و یا چیزی مشابه اون و همچنین پول كافی نداشتم. بعبارت دیگر غرب نخواست و اجازه نداد كه این غذا تهیه گردیده و به ایران اسلام و قرآن ارایه بشه.
ای كاش ایران استقلال داشت. حداقل در حدی كه از یو. ان. ایچ. سی. آر می خواست رفتار احترام آمیزتری نسبت به علی اكبر ابراهیمی در پیش بگیره.

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار