ببخشید اینجا یه کم شولوق پولوقه

بارها گـفـتـه‌ام و بار دگر می‌گویم که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم در پـس آینه طوطی صفتم داشتـه‌اند آن چـه استاد ازل گفت بـگو می‌گویم من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوسـتان عیب من بی‌دل حیران مکـنید گوهری دارم و صاحـب نـظری می‌جویم گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است مـکـنـم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم خـنده و گریه عشاق ز جایی دگر است می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم حافظـم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم
..........................................................................
حسـن تو همیشه در فزون باد رویت همه ساله لالـه گون باد اندر سر ما خیال عشـقـت هر روز کـه باد در فزون باد هر سرو که در چـمـن درآید در خدمـت قامتت نـگون باد چشـمی که نه فتنه تو باشد چون گوهر اشک غرق خون باد چـشـم تو ز بـهر دلربایی در کردن سـحر ذوفـنون باد هر جا که دلیسـت در غـم تو بی صبر و قرار و بی سکون باد قد هـمـه دلـبران عالـم پیش الـف قدت چو نون باد هر دل که ز عشق توست خالی از حلـقـه وصـل تو برون باد لعـل تو که هست جان حافظ دور از لـب مردمان دون باد
...........................................................................
بامدادان کـه ز خـلوتـگـه کاخ ابداع شمـع خاور فکند بر همه اطراف شعاع برکـشد آینـه از جیب افق چرخ و در آن بـنـماید رخ گیتی بـه هزاران انواع در زوایای طربخانـه جمـشید فـلـک ارغـنون ساز کند زهره به آهنگ سماع چـنـگ در غلغله آید که کجا شد منکر جام در قهقهه آید که کـجا شد مـناع وضـع دوران بنگر ساغر عـشرت برگیر کـه به هر حالتی این است بهین اوضاع طره شاهد دنیی همه بند است و فریب عارفان بر سر این رشتـه نـجویند نزاع عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی کـه وجودیسـت عطابخش کریم نفاع مظـهر لطـف ازل روشنی چشم امل جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار