محور حرف حق

وقتی که ما را زیر پا می گذاشت چرا و چگونه تو را محترم می داشت

گفتمان سبز سال 2009 ایران هر چند که حاصلی بود محدود به شرایط زمانی و مکانی و اجتماعی خودش، اما تکه ای نازل شده بر جامعه و پذیرفته شده در دیدگاه اکبر از پازل حقیقت بوده و به عبارتی حقیقت تبلور یافته عصر است.
همه انسانهایی که در پی ارزشهای ذاتی و فطری و اکتسابی درونی و اجتماعی خویشند، از نظر اکبر آگاهانه و یا ناخودآگاهانه از حقیقت عصر یا از همان گفتمان سبز سال 2009 ایران حمایت کرده اند.

آنگاه که حرمت و امنیت حامیان نمادین "گفتمان سبز سال 2009 ایران" توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران لگد مال می شد، کشورهای 5+1 چرا و چگونه از شر آن رژیم در امان و مصون بودند؟!

و اصلا چه شده بود که داشتند همدیگر را بغل هم می کردند و دل می دادند و قلوه می گرفتند!!!؟ این کنایه اشاره ای است به مذاکرات و معاملات و توافقات اتمی.
این چه فسادی است در سطح جهان و فساد را چه مشروعیت و مصونیتی است در قرن بیست و یکم؟!!!

حقیقت عصر به حمایت من نیازی نداشت اما من نیاز داشتم که از حقیقت عصر حمایت کنم.
تا مشخص شود که حق و لیاقت من برای زندگی و زنده بودن بیش از حق و لیاقت خیلی هاست.
بیش از حق و لیاقت اعضای 5+1.
حتی بیش از حق و لیاقت عباس عبدی، حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و امثال آنها که در خلا امدادرسانی های فوری اعضای 5+1 و قیام میدانی ایرانیان و با سواستفاده از امتیاز حامی نمادین بودن، هویت حقیقت عصر را مترادف هویت خوشان تعریف کرده بودند.
حتی بیش از کسانی که آگاهانه و یا ناخودآگاهانه از مزایای حمایت من و امثال من از گفتمان سبز سال 2009 ایران برخوردار شده اند اما خود مرا زیر پا نهاده و خودشان با عناوین مختلفی از جمله سیاسی نبودن زنده مانده اند و نفس کشیده اند و بالیده اند.

من به سهم خودم این حمایت را انجام داده ام
و سپس به حمایتم پایان داده ام
تا بتوانم زنده بمانم و از کشورهای 5+1 که به من بدهکار نیز هستند بپرسم که
چرا کشورهای 5+1 به سهم خودشان از حقیقت عصر حمایت نکرده اند؟ و چگونه است که با این حال هنوز هم برخوردار و مصرف کننده امنیت، احترام و ثبات هستند؟!!!

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار