کشوری حرمت دارد که حریم انسان را پاس بدارد

رای من این است:
جمهوری اسلامی: نه
حکومت اسلامی: نه
مورد مطالعه قرار گرفتن یک نظام و مدل مدیریتی نو: آری
اگر انتخابات سالم بود چرا وحشت درون نظام به کل جامعه منتقل شد. چرا صدای منتقدین سرکوب شده است.
من پیام پنهان و غیر مستقیم جریان حاکم را شنیده ام. جریان حاکم می گوید مطالب بیشتری در مورد انتخابات نوشتن از جانب علی اکبر ابراهیمی مساوی با انتحار وی است. من با مسوولیت جریان حاکم کنار می کشم و نوشتنم در مورد انتخابات را بسیار محدود می کنم. هر چند مرگ برای من بسیار پسندیده و مطلوب است بخصوص که در راه ارمانها باشد و توجه خاصی نیز در جامعه نسبت به من وجود دارد. اما با توجه به اینکه رژیم از ویران کردن ایران نیز ابایی ندارد با توجه به اینکه من جانم را متعلق به خود نمی دانم و با توجه به اینکه نباید به هموطنانم و به کشورم بی احترامی کنم و به استقبال این انتحار شوم بروم و با توجه به اینکه ظرفیت ایران امروزهمین بود و اگر من بیش از این برای ایران امروز ارزش قایل باشم و دل بسوزانم هم به خودم بی احترامی می شود و هم به ایران امروز با عرض تاسف و عذر خواهی از مسایل روزمره هموطنان معاصرم فاصله می گیرم. و این رفتن را هم احترام به خودم می دانم و هم احترام به ملت و کشور تو.
من بارهای قبل که به ایران میامدم سرمایه مادی اندکی نیز برای تقدیم به خانواده ام با خود می اوردم. اما اینبار بدلیل تشدید روند هزینه شدن ثروتم برای ارتقای استانداردها در ایران شرمنده خانواده خویش شدم و حتی ٣٣ هزار تومان هم به خانواده ام بدهکارم. بنابراین برای اینکه بتوانم بلیط اتوبوس بخرم و بروم باید ٩۰ هزار تومان پول در بیاورم. بعدا اگر انتحار هم بکنم اشکالی ندارد. همین که امروز بوسیله فحشها و تهمتهای مزدوران احمدی نژاد انتحار نکنم برایم کافی است. در خواستم از این کشور وحشی این است که اجازه بدهد من این پول مورد نیاز را تهیه کنم و از این سرزمین بیگانگان بروم. من دیگر موظف نیستم مقاله ای در مورد صلح دیگر کشور ها با ایران بنویسم.
اول باید به خودم و به تو توجه کنم. چون در کشوری که حتی نتواند لااقل حریم من و تو را نیز پاس بدارد و من و تو در معرض تهمت و ناسزا و اسارت و زندان باشیم اساسا شرف و حیثیتی وجود نخواهد داشت که مدعی شوند توسط دیگر کشورها تهدید شده است. به همه دشمنانم در ایران پیشنهاد می کنم مرا معاف بدارند و بپذیرند که سقف فعالیتهای سیاسی من با توجه به ظرفیت ایران همین باشد.
مورد حمایت احمدی نژاد سرکوبگر قرار گرفتن با این ننگ توام می شد که من یاران خاتمی را تنها رها کرده ام و مورد حمایت خاتمی سرکوبگر قرار گرفتن با این ننگ توام می شد که من یاران احمدی نژاد را تنها رها کرده ام و اینها در شان من نبود و من همینجا شهادت می دهم که خاتمی هیچگاه اینگونه نبود و پاک و منزه از ان است که قابل مقایسه با احمدی نژاد باشد.
خانواده ام این بار اصرار دارند که من در ایران بمانم. اما در ایران ماندن من فقط زمانی ممکن می شد که همه فعالین انتخاباتی با هم به تفاهم و توافق و بیانیه هایی مشترک برسند. اما با این وضعیتی که رژیم به سوی ان بیانیه های مشترک پیش رفت من دارم استفراق می کنم. بنابراین موضوع رفتن من از ایران جدی است. مطلب هم تا جایی که ممکن است اصلا نمی نویسم. در مقابل از این کشور بیگانه نیز می خواهم همانگونه که وانمود می کند واقعا نیز کر و کور باشد و به حریم من نزدیک نشود. اما اگر ایران امروز اصرار دارد که مرگ را بر علی اکبر ابراهیمی ملتها تحمیل کند من در راستای آرمان دفاع از جهان واقعی در مقابل ایران از شهادت استقبال می کنم تا انچه امروز بر ایران حاکم است به دیگر کشورها سرایت نکند.
متاسفم. هرچند ظرفیت جامعه همین بود اما من از تو معذرت می خواهم که نمی توانم بگویم ظرفیت جامعه بیش از این بود. مرا ببخش.

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار