سیاستمداران متعلق به ملت هستند

دوستانی که از همه اول تر بوده اند و طبعا میر حسین موسوی را نیز اول از همه آنها پیدا کرده اند این کارگر ملت را فقط سرمایه انحصاری خودشان می شناسند. البته علامت تعجب هم ندارد و این چیزها سالهاست که عادی شده. از فجایع و نتایج بدش نیز عبور کرده ایم. و می گویند چیزی هم نشده.
اما ملت ما هویت دارد. ملت ما ملتی است که اولها را از سر دلسوزی و با تفاهمنامه نوکری استخدام کرده بود! حقوقشان را نیز هزاران بار پرداخته و طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آنها حق ندارند خودشان را صاحب کشور ملت بشناسند.
میر حسین موسوی صدای ما را شنیده بود که می گفتیم نماینده بی هویت نمی خواهیم و باز هم با ادبیات مستقل خویش رفته تا یکبار دیگر به حاکمان بگوید "با هویت خودم از اعماق دل تک تک ایرانی ها و طی اعصار آینده می آیم." خاستگاه ادبیات مرام و منش میر حسین موسوی در اینجاست که حرمت و کرامت ملت را همسطح حرمت و کرامت خدا می شناسد و حرمت و کرامت خدا را نیز برتر از حرمت و کرامت خود. این واقعیت را که در نظامهای سیاسی قرن بیست و یکم بدون ستمگری و بدی نمی توان به قدرت رسید تغریبا همه می دانند اما اگر بجای زل زدن به هم متوجه خود قدرت می بودند حقیقتی که مدیر مناسب تر به درد بخور تر و بهتری برای قدرت بود بطور اتوماتیک متبلور و برجسته می شد و میر حسین موسوی را بنده شایسته قدرت خدا و خدای خودشان می شناختند.
خدمات باالقوه میر حسین موسوی حق ملت بود. ملت باید به این حق و خواست فطری و تاریخی خویش می رسید. ملت خودش باید به این حق می رسید.
مردم را با عباراتی همچون اراذل و اوباش خس و خاشاک و اغتشاشگر سرکوب نمودند اما این موج مقدس شفاف ترین زلال ترین شجاعترین و شادترین نماینده ای بود که صدای دریای خروشان ملت را در عرصه حکومت بر سر نوشت خویش پخش کرد. میر حسین موسوی ملت را برتر از خود شناخت و قبول شد. حضور و سپس استقلال و سکوت میر حسین موسوی در این انتخابات انقلاب سه دهه گذشته ایران را که آنهمه برایش هزینه شده بود از خطر آلودگی به شرک نجات بخشید.
خدمات باالقوه میر حسین موسوی حق ملت بود. ملت خودش باید به این حق می رسید.

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار