دزد "پانصد دلار اکبر" نامیده شدن ایرانیان توسط خامنه ای
دزد "پانصد دلار اکبر"
نامیده شدن ایرانیان توسط خامنه ای
السلام علیک یا حضرت علی اکبر
ابراهیمی.
به نظر من، کوسه شعرهای ایرانی نباید
برای جنابعالی الزام آور باشد و شما موظف نیستید که با داد و بیدادهای هر کس و
ناکس و چوپان دروغگویی عملیات امداد و نجات به راه بیاندازید.
اون می گفت، این تایید می کرد، این می
گفت، اون تایید می کرد. برای آنکه مغزت را بخورند و جیبت را بزنند.
چرا؟ چونکه منافع مبتذل و زودگذر برای
جنابعالی ارزش در نظر گرفته شدن نداشتند و شما منافعتان را بر مبنای دوستی و اتحاد
میان آنها تعریف کرده بودید و نه بر مبنای دشمنی و اختلاف میان آنها. که اگر چنین
بود جنابعالی می توانستید با زوری برتر توی سر آنها بزنید و بر آنها حاکم شوید.
جنابعالی با ایثار و از خودگذشتگی
موفق شدید اتحاد و یگانگی را به آنها آموزش دهید تا به حقیقت نزدیکتر شوند، اما
آنها با اتحاد زدند توی سرت.
همه استعداد و نبوغ و ذائقه و لیاقت
ایرانی که در موردش گنده می گوزیدند همین بود. فقط می خواستند با هر زمینه و فهمی
که دارند به حقیقت دست پیدا کنند و حقیقت را به قتل برسانند تا توهم بزرگی و عظمت
خودشان را به اثبات رسانده باشند! چوس. پاسخ ایران به جوونایی همچون حسین رونقی
ملکی و عماد بهاور و .... مگر چیزی بغیر از زندان و سرکوب و صدمه و غیره بوده؟ تو
از یک چنین کشوری چه انتظاری داری؟ من فقط دلم به حال شما می سورد. یادتان هست که
در قلهک کارفرمایتان می گفت حقوق به شما تعلق نمی گیره؟ در این کشوری که حتی حقوق
کارگری شما و حتی حقوق بردگی شما را نیز از سرتان زیاد می بینند، شما دنبال چه
هستید؟ از این ملت جنبش سبز کش خیری برای شما متصور نیست. اپوزیسیونشان نیز که از
یک سیاره دیگر نیامده. اگر گروگانگیر است و یا هر چه هست، نشانه و نماد معدل
ایرانیان معاصر است. رژیم جمهوری اسلامی خودم نیز از یک سیاره دیگر نیامده و اگر
جنایتکار و ظالم و نرمشکاری قهرمان و بی شرم و یا هر چه که هست، نشانه و نماد معدل
ایرانیان معاصر است.
فقط اپوزیسیونشان نیستند که مرز ترکیه
را به روی تو بستند و تو را توی آتش پرت کردند و تو و جنبش سبز را گروگان گرفتند،
بلکه حتی خود ملت ایران نیز گروگانگیر هستند و حقوق و منافع بدیهی و اولیه تو را
نیز گروگان گرفته اند. چرا تو نمی توانی در میان ایرانیان و در کارگاهها و کارخانه
های ایرانی نان بخوری. چه خبر شده؟ چه واویلایی است؟ وای حسین کشته شد، وای حسین
کشته شد. آیا معدل همه آن کارخانه ها و کارگاههای ایرانی مرگ نام دارد که تو در
میان شرکتهای بتن کار پیدا نکردی و حتی ایثارگری بزرگ آن جوان جوانمرد ایرانی هم
در اینمورد نتوانست مشکل بیکاری را برایت حل کند؟ چه واویلایی شده؟ آیا همه
ایرانیان خودشان مرده اند و زندگی ها و درآمدهایشان قطع شده است که تو هم باید
بمیری؟ تو باید روز اول محرم ناگهان از کار بی کار و آواره و پریشان شوی و پولت را
نیز در سر مواعد تعیینی خود ایرانیان نتوانی بگیری و ده روز هم بی کار بمانی
همانطور که هشت روز نیز قبل از ورود به آن شرکت بی کار پشت در نگه ات داشته بودند.
تو تازه این دوشنبه رفتی سر یک کار برق. یعنی در این اوضاع و شرایط مملکت، بیش از
ده روز بیکار بودی. آیا هنوز حسین کشته نشده؟ پس چرا هموطنان ایرانی تو به دادت
نمی رسند و کاری برایت انجام نمی دهند و به تو نان نمی رسانند و حتی نان را هم از
دستت می گیرند؟ آیا مرده اند آنهمه ایرانی گردن کلفت و شرکتهای بتن که برخی شان ادعای
دوستی و همکاری با تو را نیز داشته اند اما تو بیش از ده روز بیکار می مانی و تو
را سر کار نمی برند؟ آیا آنها خودشان نیز به قعر دره سقوط کرده اند یا آنکه فقط تو
را به زمین لبه پرتگاه های کسب و کاری کوبیده اند؟
یادت هست که ایران دنبالت کرده بود و
وقتی با کمتر از ده یا پنج لیر با ساکت در آنکارا چرخ می زدی و دنبال کار می گشتی اولین
پاترون ترکیه ای تو لقب "علی بابا" را به تو داده و تو را پدر خوانده
بود و تو چند سال در ترکیه قوت گرفتی و رشد کردی و بالیدی؟ در ایران هموطنان خودت
تو را چه می دانند و چه ارزش و شانی برایت قائلند؟ ارزش، شرف و حیثیت پول ایرانی
پس کی قرار است اعاده و استیفا شود؟ یعنی تو در ایران آنهمه سگ دو زده ای پس چرا
پولدار و صاحب ملک و املاک و ثروت و دارایی نمی شوی؟ آنقدر از شما سبزها کشته اند
و زخمی و سرکوب و حبس و تبعید و تحدید و تهدید کرده اند که فقط یک عمر طول می کشد
شما ها بخواهید خودتان را جمع و جور کنید و داشته ها و نداشته هایتان را یک چیزی
هم باید بگذارید رویش و خرج کاهش آسیب خودتان کنید. آیا پولی که اینقدر از اکبر و
امثال اکبر گریزان است شرف و حیثیت دارد؟
تو که شکر گزاری و شادی از خصوصیاتت
است اینها گمان می کنند که تو احمقی دیوانه ای ذلیلی دزدی چیزی هستی. نمی فهمند که
تو در پیشگاه خدا شکر گزار و شادی و نه لزوما از همسفرگی با آنان. اصلا اگر
ایرانیان اعم از ملت و یا اپوزیسیون حقوق و منافع تو را گروگان نگرفته اند و از تو
انتظار مبارزه با رژیم اینجانب سید علی خامنه ای را ندارند، به آنها بگو پانصد
دلار ویزای ترکیه را به تو بدهند که تو مجبور نشوی بخاطر یک بازی بوروکراتیک و
اداری کوچک ترکیه، مالزی را که هیچ شناختی نیز از آن و مشکلات موجود در آن نداری
انتخاب کنی و از ترکیه صرفنظر کنی و اگر هم که ترکیه را انتخاب کردی اما ویزایت
ندادند و یا حتی با ویزا هم راهت ندادند و موفق نشدی به ترکیه بروی، لااقل پول به
مالزی رفتن هم از دستت نرود. کدام ایرانی یی برایت چنین ارزشی قایل است که به تو
پانصد دلار بعنوان هدیه بلا چشمداشت و بلاعوض کمک کند؟
پاسخ اکبر به وسوسه های شیطانی خامنه
ای:
در مورد هموطنان من نظر نده. اگر تو
خودت و سیستم اطلاعاتی و امنیتی نزدیکت شخصا برای من خیلی نگرانید و یا بعبارت
صحیحتر نگران در ایران ماندن من، از ایران رفتن من، با پلاکادر "من به امنیت
5+1 معترضم" در مقابل سفارتخانه های 5+1 ایستادن من و یا در مورد هر چیز دیگر
من نگران هستید و به فکر من و پانصد دلاری که باید صرف ویزای ترکیه کنم فرو رفته
اید، خودتان بیایید این پانصد دلار را به من بدهید تا رژیمتان را سرنگون نکرده ام.
این پانصد دلار اگر قرار است از جیب خودم برود برایم شر می شود. همانطور که عمرم
همینطور از جیب خودم رفته است و برایم شر خسران شده است. من به مالیات دادن و
عوارض دادن علاقمندم اما نه به چنین پرداختهای استثنایی و تبعیض آمیزی. یعنی نه من
چنین توانی را طی این ماهها یافتم که بتوانم چنین پولی را اضاف داشته باشم و به
همین راحتی خرج کنم و نه چنانچه چنین پولی را خرج کنم به راحتی می توانم از آن
بگذرم. این ضررها و آسیب ها را دستگاه شما به من زده است. خساراتش را من برای چه
باید بپردازم؟
آقای خامنه ای، شمارش معکوس برای
پرداخت آن پانصد دلار، همچون یک بمب ساعتی برایت آغاز شده است.
اینکه اپوزیسیون گروگانگیر از این وضع
ناگوار اکبر شاد می شوند یا نه مسئله من نیست. من به کمک خدا و همان اپوزیسیون
مظلوم که می گویی گروگانگیر است امروز به قدرتی رسیده ام که با خودت کار دارم. اگر
هم اپوزیسیون پست باشند باز هم جرم توست و باید برای آن جرم مجازات شوی. چونکه من
به تو دستور داده بودم ملت ایران باید آلترناتیوهای سطح بالا و افتخار آمیزی برای
مدیریت و نمایندگی ایران داشته باشند.