امروز 15 نوامبر سال 2010 است

قطعنامه 20101115
من می خواهم به غرب مهاجرت کنم و همچون یک شهروند در آنجا زندگی کنم و باقیمانده عمرم را آنجا بگذرانم. امیدوارم با کمک نمایندگی نهاد یو. ان. ایچ. سی. آر در باکو و با کمک سفارت آمریکا, کانادا و یا دیگر کشورهای غربی در باکو به این هدفم برسم.
من پیشاپیش از کشورها و ملتهای غربی تشکر می کنم و حتی اگر در مورد مهاجرتم نیز به من کمک نشود باز هم از آنها متشکرم و برای آنها احترام قایلم.
اگر من در غرب پس از مدتی کار و تلاش به سطحی از رفاه برسم که آسایش و اوقات فراغت کافی داشته باشم ممکن است باز هم دور جدیدی از مطالعات و پژوهشهای علمی من آغاز شود و اگر انگیزه و شور و نشاطی که هنوز هم ذراتی از آن را در خودم احساس می کنم در من نمیرد شاید فعالیتهای علمی, فرهنگی و هنری من منشا پیشرفتهای زیاد, خوب و مفیدی برای عرصه های هنری, فرهنگی و علمی همه جوامع بشری بشود.
من شان یک انسان را برای خودم قائلم.
من شان یک شهروند را برای خودم قائلم.
من شان یک پژوهشگر را برای خودم قائلم.
بجز پرداختن به زندگی شخصی خودم و مطالعات و پژوهشهایم, من یک کار دیگری هم می خواهم در غرب انجام دهم و آن
اندیشیدن به فرمان تاریخی اکبر است مبنی بر اینکه:
"در سال 2009 حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی باید سپربلای پویش و جنبش سبز ملت ایران باشند"
و توسعه دادن این جمله به موازات موفقیتها و پیشرفتهایم.
من معتقدم که ما مردم ایران _و از جمله اعضای پویش دعوت از خاتمی و جنبش سبز _ پیاده نظام حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی و سپر بلای ایشان نیستیم. آری, ما نمی خواهیم که بخاطر دنیای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی, آخرت و دنیای خودمان را فدا کنیم.
یکی از جرمها ی نمادین و شنیع حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در قبال ایران و مردم ایران مذاکرات اتمی با گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی است.
من معتقدم تا زمانی که گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در ایران مستقرند ایران باید از حقوق مطلق و نامحدود اتمی برخوردار باشد و حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی نیز نباید در اینمورد مخالفتی داشته باشند و ابراز نظر نمایند یا به توافقی آشکار یا پنهان با گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در مورد برنامه اتمی ایران دست پیدا کنند.
آنها اگر می خواهند در مورد برنامه اتمی ایران مذاکره کنند باید طرف مذاکره شان را درست پیدا کنند و با نمایندگان مردم ایران مذاکره کنند نه با مشتی جنایتکار و گروگانگیر.
من معتقدم اگر قرار است گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی بر ایران حاکم باشند, این فقط ما مردم ایران نیستیم که باید از شر ننگ حکومت گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در عذاب باشیم
و اگر حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی که وظایف و مسوولیتهای زیادی متوجه ایشان است
خودشان آنقدر حقوق بشر را پایمال کرده اند و ضعیف النفس هستند که رویشان نمی شود و خجالت می کشند گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در ایران را مجازات کنند و با خالی گذاشتن جای انجام وظایف و تکالیف خویش در قبال آه مظلومان و فریاد دادخواهانی که برای دفاع از حق یک ملت مظلوم فقط و فقط به شیوه های مدنی و قانونی و نه تروریستی توسل جسته بودند گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی را در تداوم ظلم و گستاخی همراهی می کنند و همدست و شریک جرم استبداد حاکم بر ایران شده اند اصلا چرا باید از امنیت برخوردار باشند؟
و آیا مذاکرات حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی با گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در مورد برنامه اتمی ایران یک توطئه شوم از جانب دشمنان داخلی کشورهای غربی و از جانب چین برای
"مشروعیت و تقدس بخشیدن به افراد و گروههایی که از نظر وزارت امور خارجه آمریکا رسما تروریست و حامی و پیرو تروریسم شناخته و اعلام شده اند و نامشان بعنوان تروریست ثبت شده است و طولانی کردن لیست این افراد و گروهها به میزان نامحدود"
نیست؟
من به نمایندگی از "چشم انداز خواست فطری و تاریخی ملت ایران" از حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی می خواهم که در مورد برنامه اتمی ایران با گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی مذاکره نکنند.
شاید من جسمم نیز در این راه همچون عمر و جوانی ام فنا شد, اما به یاد داشته باشیم که اگر من نتوانستم به آمریکا بروم به آن دلیل نیست که عرضه اش را نداشته ام و نباید گفته شود که اکبر نتوانست برای ما صبحونه, ناهار, شام, سوغاتی, معجزه نجات و .... بیاورد.
بلکه من اگر نتوانستم به آمریکا بروم و در کالیفرنیا رهبر و مرجع فیلمنامه نویسان جهان شوم و هالیوود را مدیریت کنم به آن دلیل است که حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی در مقابل شکوه و جلال فرمان تاریخی اکبر ترسیده و خودشان را خراب کرده بودند و می خواستند فرمان تاریخی اکبر به موازات موفقیتها و پیشرفتهای اکبر توسعه نیابد و جهانگیر نشود و به یک حمله تروریستی انتحاری کوچک و کم اهمیت ختم گردد.
اما من متحد ملتها و کشورهای غربی بوده ام, هستم و خواهم بود و افتخار می کنم که یکی از اعضای پویش دعوت از خاتمی و جنبش سبز ملت ایران هستم و در شان یک سبز نمی بینم که در لیست تروریستهای حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی ثبت نام کند و بشود ابزار تبلیغاتی حکام و مقامهای مسوول کشورهای غربی برای خطرناک نشان دادن اوضاع و توجیه مخارج اسکورتها و بادی گاردهای خویش و پنهان کردن عیوب, نواقص, کم کاری ها و جرمهای خویش در پس به راه انداختن هیاهوها و هوچی گری های خودشان که مسوولین, محتاجان, گرسنگان, طماعان و ذینفعان اصلی بوده اند و امروز هم می خواهند از آب گل آلود گرفتاری و مشکلات ما مردم ایران و پویش و جنبش سبزمان, ماهی "مذاکره با گروه آقایان خامنه ای و رفسنجانی در مورد برنامه اتمی ایران" را بگیرند.

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار