شانس اکبر


امیر فخر آور اکبر
(و یا بعبارتی امیر عباس فخر آور)،
عالیجناب،

ما اینجا در ایران (منظورم خودمه)
یه طرح احتمالی که به پاسخگو کردن کشورهای ۵+۱ در مقابل مانیفست مارس ۲۰۱۹ اکبر مربوط می شه رو
با هدف تشکیل جلسه با وزرای امور خارجه ۵+۱
و یا دست کم با سفراشون
برای نیمه دوم ماه مارس ۲۰۲۰
(مصادف با اولین سالگرد ظهور سند اکبر)
در نظر داریم
که ممکنه در دستور کارمون قرار بگیره.

در صورتی که حکومت جمهوری اسلامی مانع اون اقدام تبلیغاتی احتمالی مون بشه
و بجای سیستم امنیتی خود اون شش کشور و یا ترکیه یا سازمان ملل
دست به بازداشتمون بزنه و ما رو در بند و زندان نگه داره و در همون لحظات و روزهای ابتدایی بازداشت نیز شانس مرگ رو پیدا نکنیم،

اراده عملی اقدام به سرنگون کردن و تغییر رژیم در ایران
بطور خودکار از درون اکبر فواره می زنه.

اطلاع داشته باشید که در اینصورت
نام جنابعالی بطور خودکار از طرف اینجانب بعنوان رهبر جنبش اعتراضی ملت ایران معرفی شده است.

البته هیشکی در این جنبش برای من، خاتمی، موسوی، رهنورد و کروبی نمیشه، چه برسه به یک بچه‌‌!
اما آن عزیزان
در این مقطع از جنبش اجتماعی ملت من
در دیدگاه اکبر بعنوان شخصیتهایی مرجع، مدیرانی اجرایی و یا روزنامه نگارانی مستقل که در زمینه نظارت بر قدرت فعال باشند
مناسب شناخته شده اند
و افراد، تشکلها و اسنادی همچون جنابعالی
برای رهبری سیاسی در کشورم مناسب تر از آن بزرگواران شناخته شده اید.

لطفا از طریق
"کانال مالی گروه ۵+۱ در ارتباط با اکبر"
که فک کنم احتمالا باید در یکی از معاونتها و یا بخشهای مالی سازمان ملل شکل بگیره
مبلغ پنج دلار به یه عنوانی که الآن حضور ذهن ندارم برام ارسال کنید.

البته اگه شرف چنین پرداختی رو ندارید
پتانسیلهای برانداز دیگه ای هم در اپوزیسیونهای برانداز خارج از کشور در دسترس هستند.
اصلا چرا راه دور بریم؟ از همین بازجوها و زندانبانهایی که از شرف "نزدیکترین ها به اکبر" بودن نیز برخوردارند یه رهبر درست می کنم.

اما نه، تو بمون. تو پیش چشمم بمون و از چشمم نیفت. چشممو گرفتی و خودتم می دونی که برگ برنده دست خودته، یعنی ذهن امیر فخر آور اکبر زیباتر از اونی یه که بتونم به همین سادگی خودمو به دیوانگی بزنم و ازش صرفنظر کنم. یعنی در عصر اکبر دیگه رمق و طاقتی برام باقی نمونده که بتونم تبعات چنین اشتباهی رو متحمل بشم و یه چراغ بردارم پشیمون و رسوا دور شهر دنبال "انسان" بگردم! کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
اونوقت با کون می خنده ن بهمون موجوداتی همچون همین رژیم!
بمون داداش، نرو.

البته شاید اصلا ضرورتی به ریسک پذیری نشد و اگر هم شد، توسط رژیم بازداشت نشدم و باالطبع، بطور اولویت دار و با بخش عمده نیرویم نیز بر روی اراده اکبر برای تغییر رژیم در ایران متمرکز نشدم و کیلید نکردم.
برام دعا کن که همینطوری بشه.

اما می دونم که تو سختی کشیده تر، باهوش تر و ذلیل تر و بیچاره تر از اونی هستی که دعا برای اکبر رو
به دعا برای
"شانس هموطنان
ارزان خور، عافیت طلب و نوبر اکبر
برای تغییر رژیم در ایران"
ترجیه بدی؛

شانس اکبر منو کشته!



خدا شاهد اکبر است
که چقدر از من انرژی رفت
تا به رژیم فشار آوردم هزینه فعالیت سیاسی و مدنی نباید زیاد باشه که نفرت و سیاهی کل جامعه رو بگیره و دور باطل استبداد بعد از خودش هم تکرار بشه،
محدودیت خواستگاران قدرت فقط رای نیوردن و تضعیف شدن و به حاشیه رفتن به همین واسطه باشه

و آلترناتیوها و خواستگاران قدرت متمرکز
باید سطح بالا، مودب، هنرمند، دانشمند، سیاست ورز و در شان ملت عالی ایران باشن
نه اینکه از ترس جونشون فرار کرده باشن رفته باشن خارج
و بجای گرفتن بودجه های دولتی در کشور خودشون برای روزنامه هاشون از کانالهایی همچون خانه احزاب،
دست گدایی به سوی دولتهای خارجی دراز کرده باشن
و .... .

یادمه که وقتی برخی فعالان رو از دور و یا نزدیک می دیدم ازشون تشکر می کردم و ازشون معذرت می خواستم که دارن هزینه می ده ن. انگار فکر می کردم که این کشور بره منه و من والدین ایشان هستم.
انتظار تشکر ندارم و اگه گاهی جایی احیانا خیری چیزی داشته م انجام وظیفه بوده و ادای دین. و منتی بر هیچکسی ندارم و منت ملت و کشور را نیز می پذیرم، اما در همه این سالها اپوزیسیون های ایرانی ها رو بطور یکپارچه در کنار خودم، در خدمت خودم و تحت فرمان خودم ندیدم تا لااقل یه چند درصدی هم انگیزه رها کردن گریبان ۵+۱ و پذیرش مسوولیت رهبری سیاسی در کشور خودم رو پیدا کنم.
در صورتی که من خودم با نگاهی فراجناحی ناخودآگاهانه دلسوز و نگران همه اون نیروهای اپوزیسیون ایرانی بودم،
تو هم یکی از همون اپوزیسیون ایرانی هستی. تازه بهتر از تو هم در اون اپوزیسیون خیلی هست، فقط در این مقطع برای کشورم من تو رو خواسته م. مثل روز برام روشنه که اگه یه روزی شورای عالی قدرت رو به خودم واگذار کنه میای به پام میوفتی و زار زار التماس می کنی.
حروم شدم، خفه شدم بین معدل ضریب هوشی هموطنان معاصرم. البته اگه خواب بودن، شاید قابل توجیه بود و میشد یه جوری تبرئه شون کرد از جرم رژیم مبنی بر تاراج همه جانبه کشورم و نسلهای آینده ش. اما متاسفانه خواب نبودن که بتونم دلمو به آرامش، پاکی و سادگی شون خوش کنم، خودشونو زده بودن به خواب!

شانس اکبر منو کشته!


علی اکبر ابراهیمی
شامگاه جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸
۲۱ فوریه ۲۰۲۰
تهران

پست‌های معروف از این وبلاگ

بر سر مهاجران ایرانی چه آورده اند؟

فراخوان سرنگون کردن بیدادگران جنایتکار